آیا آنچه ما در مورد خودمان فکر می کنیم ، با آنچه دیگران در مورد ما فکر می کنند تفاوت دارد؟
آنچه که یک نوجوان در مورد خود فکر می کند، خودآگاهی نامیده می شود . اما سوال این جاست : آیا آنچه ما در مورد خودمان فکر می کنیم ، با آنچه دیگران در مورد ما فکر می کنند تفاوت دارد؟ به عبارت دیگر، امکان این خطا وجود دارد که ما چشم خود را بر ویژگی های منفی خود ببندیم ؟ توصیه ی این مقاله این است : اگر می خواهید یک نوجوان یا جوان خودآگاه شوید، بهتراست نقاط ضعف خویش را از نگاه دیگران ببینید. گرچه تعمق طولانی مدت به خویش می تواند بسیاری از ویژگی های فردی ما را آشکار سازد ، ولی با نظرخواهی از اطرافیان نزدیک می توان به شکلی سریع تر، خودآگاه شد. افرادی که سعی می کنند در زندگی ماهرانه تر عمل کنند، افرادی اند که از اطرافیان نزدیک خود در جهت خودآگاه تر شدن، استفاده می کنند. در این رابطه ممکن است دو سوال در ذهن شما شکل بگیرد: اولین سوال این است که وقتی فرد از اطرافیان نزدیک خود بخواهد که ویژگی های او را توصیف کنند، آیا آن ها بدون تعارف، این عمل را انجام می دهند و سوال دوم این که آیا صرف اظهارنظرهای دیگران می تواند منجر به خودارزیابی صحیح فرد گردد. در رابطه با سوال اول می توان گفت که اگر شما از اطرافیان نزدیک خود با لحنی رسمی و جدی بخواهید که برداشت خود را از شما بیان کنند، احتمال تعارف کاهش می یابد. چرا که بسیاری از اوقات اطرافیان نزدیک شما گمان می برند که با برشمردن ویژگی های واقعی تان، باعث خواهند شد که ارتباط شکل گرفته مخدوش گردد، حال آن که اگر دریابند که توصیف واقعی آن ها برای شما مهم است، احتمالاً بدون طفره رفتن برداشت خود را ارائه خواهند کرد. در رابطه با سوال دوم نیز می توان گفت که، بدیهی است کسی که می تواند شما را آن طوری که واقعاً هستید (نه آن طوری که به نظر می رسید) بشناسد، قطعاً خودتان خواهید بود. اطرافیان نزدیک صرفاً کمک کننده اند. وقتی که از اطرافیان نزدیک خود می خواهید که ویژگی های شما را برشمردند، اگر پدر یا مادرتان بگوید که به نظر من «تو زود از کوره در می روی!»، برادر یا خواهرتان بگوید که «من همیشه می ترسم که از تو انتقاد کنم!» و دوست چندین و چند ساله تان بگوید که: " تو ویژگی های مثبت متعددی داری ولی کاش کمی صبورتر بودی!" ، قطعاً لازم است که شما در مهارت کنترل هیجان های منفی، بیشتر وقت صرف کنید. تفاوت بین خود ایده آل و خود واقعی ممکن است که بین خود ایده آل و خود واقعی ما تفاوت وجود داشته باشد. خود ایده آل، بخشی از خود است که می خواهیم آن باشیم و یا اینکه مایلیم دیگران ما را به آن صورت ببینند. جملاتی نظیر اینکه "کاش من هم این ویژگی را داشتم" و یا"چه خوب بود که یک کمی قد بلند تر بودم"نشان دهنده خود ایده آل فرد است. خود واقعی نیز همانطور که از اسمش پیداست چیزی است که هستیم و دیگران نیز به همان شکل ما را می شناسند. الف) حداقل در یک پاراگراف خود واقعی تان را توصیف کنید. ب) حداقل در یک پاراگراف خود ایده آل تان را توصیف کنید. خود ایده آل ما ناشی از اهدافی است که می خواهیم به آنها دست یابیم حال آنکه ممکن است این اهداف، غیرواقع بینانه بوده و بدین ترتیب خود ایده آل حاصله نیز غیر واقع بینانه شود. در اینجاست که اهمیت هدف گذاری یا تعیین اهداف در زندگی مشخص می گردد. مهارت هایی که موجب می شوند ما واقع بینانه تر شده و بدنبال آن خود ایده آلمان هم واقع بینانه تر گردد عبارتند از :مهارت های حل مسأله، تصمیم گیری و تفکر انتقادی ؛ که در مقالات دیگر بدان پرداخته ایم . موانع رسیدن به خودآگاهی غرور با اعتماد به نفس فرق دارد گاهی اوقات برخی ویژگی ها باعث می شوند فرد نتواند به خوبی در راه رسیدن به خودآگاهی و شناخت صحیح خود گام بردارد. یکی از ویژگی ها که برخی نیز به غلط آن را یک ویژگی مثبت می دانند،"غرور"است. غرور و خودبزرگ بینی با"اعتماد به نفس"متفاوت است. منشأ اعتماد به نفس رشد"خود واقعی"است و بر مبنای صفات، فضایل، شایستگی ها و استعدادهای واقعی که در انسان وجود دارند، شکل می گیرد. در حالی که غرور براساس"خود ایده آل"و بی اساس است ؛ یعنی برمبنای صفات و ویژگی های تخیلی و تصوری شکل گرفته است و یا اگر واقعاً این صفات و ویژگی ها در فرد وجود داشته باشند، احساس غرور فرد نسبت به آن ها مبالغه آمیز و بی تناسب با آن صفات و ویژگی ها است. غرورها انواع مختلفی دارند از جمله: غرور عقل و دانایی، غرور اراده و همه کار توانی، غرور خودبزرگ بینی و مهم بودن، غرور دوست داشتنی یا محبوب بودن، غرور آزادی مطلق، غرور شجاعت، غرور درستی و عدالت و... که همه آن ها صفاتی غیرواقعی یا اغراق شده اند که بر پایه ی افکار نامعقول نسبت به خود بنا نهاده می شوند و فرد را از رسیدن به خودآگاهی باز می دارند. خودآگاهی ,موانع رسیدن به خودآگاهی,راه رسیدن به خودآگاهی کمال گرایی توقعات و انتظارات بیش از حد از خود نیز فرد را از رسیدن به خودآگاهی منحرف می سازد. در واقع این توقعات از"خود ایده آل"فرد ناشی می شوند و متناسب با ویژگی های واقعی افراد نیستند."کمال گرایی"و خواستن همه چیز در نهایت مطلوبیت، یکی دیگر از موانع رشد خودآگاهی است. انسان کمال گرا، چون همواره سعی در کامل بودن دارد، هیچ گاه رضایت کافی از خودش نخواهد داشت و این افکار موجب اخلال در موفقیت وی می گردند. برخی از احساسات، افکار و باورهای این افراد عبارتند از: ترس از بازنده بودن و اشتباه کردن؛ این افراد از شکست و اشتباه به شدت روی گردان هستند و آن ها را به خودشان نسبت می دهند نه شرایط بیرونی، و این امر باعث می شود احساس نارضایتی بیشتری از خود داشته باشند. ترس از نارضایتی و عدم پذیرش از سوی دیگران؛ افراد کمال گرا همواره به دنبال راضی نگه داشتن همه اطرافیان شان هستند و کمتر خودشان را در نظر می گیرند. داشتن تفکر همه یا هیچ؛ اینان باور دارند که کاری با ارزش است که در حد کمال به انجام رسیده باشد و از دستیابی به موفقیت های متوسط احساس رضایت نمی کنند. تأکید بیش از حد روی"بایدها" و"نبایدها" ؛ این افراد به دلیل تأکید بسیار روی باید ها و نبایدها ، به ندرت خواسته ها و مطالبات خود را در نظر می گیرند. در نهایت، این افراد در نتیجه محقق نشدن اهداف غیرواقع بینانه شان، به انتقاد و سرزنش خود روی می آورند که نتیجه آن اعتماد به نفس پائین و دور شدن از مسیر شناخت خویشتن است.
- کلمات کلیدی:
- بلوغ
- پس کوچه های خودآگاهی
- مقاله کودک و نوجوان