انشا اذان شماره یک
یک کلمه جاری می کنم و می گویم خدا وسعت احساسم را غفلت گذشته هایم را تمام ارزوهایم را حجم لبخند هایم را تمام داشته ها و نداشته هایم را با یک کلمه می سپارم به خدا. امروز صبح زود از خواب بیدار شدم،خیلی زود هوا هنوز گرگ و میشی بود،حس خوبی داشتم ،پرده ی اتاقم را کنار زدم پنجره را باز کردم که ناگهان چشمم به گنجشکی افتاد که بیهوش افتاده بود ،زیرا بال ظریف و نازکش خون الود بود ،گنجشک را به داخل خانه بردم .رفتم و تکه ای چوب و پانسمان اوردم و بال ظریفش را بستم ،نان و اب هم کنارش گذاشتم تا وقتی بیدار شد تغذیه داشته باشد .به حیاط رفتم کنار حوض نشستم صدایی زیبا و دلنشین به گوشم می رسید ،این صدا از هر ترانه ای زیبا تر بودم با این صدا میشد به رقصی ملکوتی رفت .گنجشک کوچکم را نگاه کردم ،انگار او هم با این صدا ارامش بیشتری می گرفت و به خواب عمیق تری می رفت.نگاهم را به اسمان دوختم.
الله و اکبر
این جمله واقعا زیباست! این شعار هر مسلمانی است و بی شک این زیبا ترین شعار است .زیرا خداوند هفت اسمان را باتمام زیبایی هایش افرید و زمین نقطه ای کوچک از این افرینش است.
گوشم را به صداهای اطراف میسپارم تا ، شابد دوباره ان صدا را بشنوم اما دیگر ان صدا را نمی شنوم .
آن صدا صدای اذان بود.
وضو گرفتم و شروع به خواندن نماز کردم.
به امید ان روزی که همه ی مردم این موقع از روز بیدار شوند و برای نماز خواندن کمر ببندند.
انشا اذان شماره دو
با شنیدن صدای اذان احساس می کنم ندای روز قیامت را بخاطر می آورم و ظاهر وباطن خود را برای اجابت این ندا آماده می سازم. چون کسانی که برای پاسخ به این ندا بشتابند همان ها هستند که در روز قیامت به لطف الهی ندا داده می شوند وقتی موذن اذان عشق را در گوش آسمان زمزمه می کند،عظمت حق را بر دلم می نشاند !! ووسوسه های شیطان را از دلم می رهاند.بانگ الله اکبر که سرمی دهد ستون قلبم از بزرگی یاد خدا می لرزد و ندایی از درون مرا می خواند« الا بذکر الله تظمئین القلوب» و می گوی که باید خوشتن را برای نماز آماده سازم.اگر انسان با شنیدن اذان دلش سرشار از شادی وسرور می شود وبا میل و رغبت اورا به پاسخ فرا می خواند باید بداند که در قیامت نیز به بشارت ورستگاری ندا داده خواهد شد به همین دلیل پیامبر (ص) می فرمایند: ارحنا یا بلال بها وبا لنداء الیها ؛ ای بلال !مارابا نماز و ندای دعوت به آن (اذان) راحت ساز؛ زیرا روشنی چشم آن حضرت درنماز بود اذان دعوت برای ملاقات است وهمان گونه که روز قیامت مردم برای عرضه بر خداوند فراخوانده می شوند.دردنیا نیز گویندگان اذان مومنان را به مجلس حضور ومعراج زیارت پروردگار فرا می خوانند.اگر معرفت انسان در این دنیا به حدی باشد که ازاین ندا لذت ببرد در آخرت نیز ازملاقات حضرت حق بی بهره نخواهد بود .زیرا معرفت دراین دنیا به منزله ی بذر مشاهده درآخرت است واگر براثر جهل، حال انسان به گونه ای باشد که این ندا اورا خوش نیاید این امر سبب خواهد شد که ندای روز قیامت نیز خوشاینداو نباشد واگردر این دنیا هنگام شنیدن اذان در زمره غافلان باشد حالش در قیامت مناسب با این غفلت خواهد بود ودر سایر مقامات دین و نوامیس شرع امر به همین منوال است زیرا انسان برهمان چیزی می میرد که برآن زندگی کرده وبرهمان چیزی محشور میشود که برآن مرده وجز آن چه در زمین دل کاشته چیز دیگری درو نخواهد کرد بنابراین کسی که هنگام نماز از وظیفه ی خود دربرابر پروردگار آگاه باشد وبداند که این امر لطفی عظیم از ناحیه ی حضرت حق نسبت به اوست مسلما روشنی چشمش درنماز خواهد بود وهمان گونه که مشتاق ومنتظر مجالس انس با دوستان خویش است نسبت به نماز وگفتگو با پروردگارش نیز چنین خواهد بود وهمان گونه که دعوت دوستانش را برای حضور درچنین مجالسی می پذیرد اذان رانیز که به منزله ی منادی ذات اقدس حق است به گوش جان می شنود وپاسخ می گوید.با شنیدن الله اکبر دلم را متوجه عظمت و بزرگواری ذات اقدس الهی میکنم ودنیا وآنچه را درآن است کوچک می شمارم تا درتکبیرم دروغگو نباشم هرگاه لا اله الا الله را می شنوم هر معبودی جز اورا از لوح دلم محو می کنم رسول خدا را حاضر دیده وبا رعایت آداب حضور آن بزرگوار با نیت خالص به رسالت آن بزرگوار گواهی می دهم هنگامی که به غار وآنچه موجب فلاح ورستگاری وبهترین اعمال است فراخوانده می شوم جانم را به حرکت در می آورم وقلب و قالبم را گسترش می بخشم .پس از این عهدم را با تکبیر وتعظیم ذات اقدس حق تجدیدمی کنم و همچنان که نمازخود را باتکبیراوآغازکردم با تکبیراو نیز پایان می دهم و مبدا خود را از او وبازگشت خودرا به سوی او قرار داده وبرحول وقوه او اعتماد می کنم.
انشا اذان شماره سه
به نام خدایی که نام او راحت روح است و پیغام اومفتاح فتوح است وسلام اودروقت صباح مومنان را صبوح است و ذکراو مرهم دل مجروح است ومهراو بلانشینان را کشتی نوح است .زندگی بی یاد خدا تاریک است وانسان بدون تکیه گاه هراسان. هرکس در دنیا به چیزی دل می بنددوامیدوار میشود وتکیه میکند اما یکتا پرستان دل به خدا میبندند واو را که تکیه گاهی پرتوان است الهام بخش خویش قرار میدهند.انسان برای اینکه بتواند به زندگی ادامه دهد، نیاز به آب وغذا وکلسیم و....دارد ولی انسان ها برای اینکه روحشان نیز بتواند به زندگی ادامه دهد نیازمند یاد خداهستند که میتواند به انسان آرامش خاطر دهد.وهمان طور که درقرآن نیز اشاره شده است (الا بذکرالله تطمئن القلوب) با یاد خدا دلها آرام گیرد.این امر زمانی میتواند به خوبی جواب دهد که کشتی روح انسان در دریای متلاطم وخروشان زندگی در حال متلاشی شدن است وفقط خداو یاد خداست که می تواند آدمی را ازغرق شدن ونابودی ونا امیدی نجات دهد وبه او آرامش خاطر دهد . در واقع یاد خدا ویا همان نماز ریسمانی است که آدمی را به اوج آسمانها میبرد وانسان را به خدا نزدیکتر میکند وآرامشی عجیب در روح وروان او به وجود می آورد .مانندپرنده ای که بال وپربسته اش را بگشایند وبه غیر از این نکته نماز عبادتی است که امامان معصوم ما وپیامبر(ص) به آن بسیار سفارش کرده اند وقبولی کارهای خوب انسان را در قبولی نماز او خوانده اند وهمچنین بیان کرده اند که در روز قیامت به اولین چیزی که رسیدگی میشود نماز است . پس با این همه تاکید ها باید دانست که نماز پناه بی پناهان ، راز ونیاز صالحان ، سنگر دردمندان ، گلستان روح افزای عاشقان، وعبادت مخصوصی است که برای پرستش خدا وراز ونیاز با او همچنین سرود پاکی ویکتا پرستی وتوحید است .انسان باید در همه ی دوران ها به یاد خدا باشد واز خداوند یاد کند همان گونه که خداوند عزوجل همیشه ودر همه حال به یاد ماست واز ما غافل نمی شود و این یاد او فایده های دارد که اصلی ترین آن این است که با یک تیر چند نشان زده ایم . اول این که به آرامش رسیده ایم ، دوم به فرموده ی مولا علی نماز گناهان را مانند ریزش برگ درختان فرو میریزد.
مخلوقات باید بداند که نباید در چنین کار بزرگی سستی کنند واز آن چیزی بکاهند زیرا انسان تا جوان وشاداب است مانند درختی تازه است که شکوفه داده ولی وقتی پیر شد ، می شود همان درخت در فصل زمستان که دیگر نه شکوفه ای دارد ونه برگی وچوب خشکی است که هیچ جلوه وزیبایی ندارد. به قول خواجه عبدالله انصاری:
(در جوانی مستی ، در پیری سستی پس کی خدا پرستی؟)
به راستی که چه زیباست نماز وزیبا تر از آن این است که مایه ی آرامش روح وروان میشود وانسان را به آرامش عجیب میرساند وبیهوده نیست که امام سجاد (ع) می فرمایند : (خدایا من در دنیا چیزی را دارم که تو در عرش کبریایی خود نداری وآن این است که من چون تویی دارم وتوچون خودی را نداری.)
صدای ملکوتی اذان ازگلدسته های فیروزه ای مسجد محله پرکشیده وآرام آرام بر جان عاشق دیدارم نشست .بار دیگر آرامشی گرفتم وکام جانم شیرین شد از حلاوت این نوای روح بخش " الله اکبر ، الله اکبر " ؛ آری تو بزرگی ، بزرگتر از آن چه در ذهن وعقل ما بگنجد .تو بزرگی ومن حقیر در برابر این همه عظمت وبزرگواری آماده ام تا بر سجاده ی عشقت بنشینم ونیازم را باتو راز گویم ؛ نیاز تو را داشتن ، تورا خواستن وبا تو بودن.
هر کلام اذان مرا بیشتر از پیش از خود بیخود می کند .وقتی موذن می خواند :
"اشهد انّ لا اله الا الله، اشهدانّ لا اله الاّ الله "
به خود می آیم . بله منم ؛ من که باز شهادت به یگانگی وبی همتایی تو میدهم به اینکه جز تو خدایی ندارم . حس می کنم هر بار که اذان می شنوم مفهومی تازه وپر معناتر از این ذکر می فهمم ومی گویم وای بر من اگر گاهی تورا با غفلتم فراموش می کنم . من که شهادت می دهم جز تو خدایی نیست پس چگونه می توانم به جز تویی امید ببندم .حال عجیبی دارم در خود غرقم ک بازمی شنوم؛
" اشهد انّ محمّداً رسول الله، اشهد ان ّ محمّداًرسول الله "
چقدر این شهادت دادن را دوست دارم ! احساس خوب اینکه مسلمانم ومحمد (ص) پیامبرم واینکه روزی پنج مرتبه با زبانم وهزاران هزار بار با دلم اورا نام می برم آه چه زیبا ست مسلمانی !
" اشهد انّ علیا ً ولی الله ، اشهد انّ علیّاً ولی الله "
نام علی را که می شنوم بند بند وجودم از اشتیاق می لرزد واز اینکه نام مولایم زینت بخش جان وروحم گردیده سپاس می گویم
دیگر چه غم دارم وچه کم ؟!وای برمن اگر نتوانم آن بنده ی شایسته ای باشم که تو می خواهی !وقتی این سه شهادت را می شنوم ومی خوانمئ که تو خدایم ، محمد (ص )پیامبرم وعلی ( ع )ولی وسر پرستم است حس عجیبی به من دست می دهد ؛ حس پرنده ا ی که از قفس تنگ خودش رها می شود ودر آسمان عشقش به پرواز در می آ ید.
باز موذن می خواند:
" حی علی الصلوه، حی علی الصلوه "
شتاب به سوی نماز . شتاب ؟ آری شتاب به سوی خوبی ها ، به سوی عشق وبه سوی معشوق ابدی .این شتاب زیباست ولازم و واجب . میشتابم تابر سجاده ی مهربانیت بنشینم وبرای تو بگویم واز تو بخوانم .
"حی علی الفلاح ، حی علی الفلاح "
شتابی دیگر برای چه ؟آری رستگاری .رستن از دنیا ومادیات .رستن از خودهایی که مرا احاطه کرده اند ؛ خودبینی ها ، خودپرستی ها ، خود شیفتگی ها وهزاران خودهایی که نمی گذارند به تو برسم پای قلبم را در زنجیر می کنند .پس دمی شتابم تا برهم از آ نها وبرسم به یکی که آن تویی . این است رستگاری .
می شنوم :
" حی علی خیرالعمل ، حی علی خیرالعمل "
احساس می کنم وباورم این است که شتاب هایی را که فرمانم می دهی شتاب های لذت بخشی است واین بار شتاب برای بهترین کارها آری می دانم به این کار که مرا خواندی بالاتر از هر کاریست که در دنیا دارم وبهترین کاریست که نه برای جسمم بلکه می توانم برای ساختن روح وجانم انجام دهم ؛ کاری پراز خیر معنوی ، پراز زیبایی اخروی .آه که چه احساس خجسته ایست !
بار دیگر آن کلام زیبا راشنیدم " الله اکبر ، الله اکبر "وبار دیگر باوری دوباره که تو باعظمتی ، بزرگی ، بزرگتر از پندارهای ما وچه ستودنی است این بزرگی ات !
خود را چون ماهی کوچکی در دریای بیکران مهر ورحمتت حس می کنم ، جانم از عشق دیدارت لبریز است .تاکنون چنین حس زیبایی نداشتم .امروز که می نویسم واذان را برلب از جانم می خوانم زیباترین حال را دارم حسی معنوی ، حسی چون رود های روان که از دریای مهربانی تو سر چشمه می گیرند .
" لا اله الا الله " با شنیدن این ذکر هر چیز دنیوی بار دیگر ارزشش را برایم از دست داد .از هرچه وابستگی بود رها شدم آن چه را تا امروز دوست داشتم ودر گوشه ای از قلبم برایش جای خاصی باز کرده بودم کوچک وبی ارزش شد ؛ چون نام تورا شنیدم وخواندم جز تو کسی برایم نیست که این چنین باارزش باشد. می دانم این خداهای دروغین که انتظار معجزه از آن ها داشتند پوچ وبی ارزش اند وتنها تویی که خدای منی .
(تورا می ستایم که ستایشت آرام روح وجان من است .)
وحال پس از شنیدن این نغمه جان بخش چون پرنده ای سبکبال دل به آسمان عشقت می سپارم آرام وآسوده جان دست هایم را به سوی آسمان تو بالا می آورم ونیت دیدار تو را می کنم .به گفت وگو باتو می نشینم. ستاره های قلبم چشمک زنان نوید بهشت رامیدهندانگار صدای اشنایی گوش جانم رامینوازد.صدایی که بذرعشق و معرفت رادر کویر وجودم میکارد وامیدبه رحمت حق را در دلم زنده میکند.اری!صدای ملایکه های خداست که خوش امدمی گویندبه نمازگزاران وبالهای خود را بر زمین می گسترانند تا فرش زمینیانی باشد که دعوت حق را لبیک گفته اند.نماز!اری واژه ی نماز که می شنوم پیمانه وجودم ازلطف ورحمت حق لبریزمی شودوغنچه های وصل در باب وجودم شکوفا می شود چراکه نماز مشق عارفان وعاشقان است،نماز نور دیده ی اهل یقین است.نمازچشمه جوشان و زلال توحیدومعرفت است ونمازوسیله عروج انسان به معراج است.وقتی به نماز می ایستم با شنیدن الرحمان الرحیم،گل امیدهمچون خنده ای برجانم می نشیند وبا شنیدن والضالین گناهانم برایم تداعی میشوند واشک خوف از چشمانم می بارد. نورایمان در دلم تابیدن می گیرد وشوق وصل سراسروجودم را فرا. دلم را آزاد از هر قیدوبندی به طرف آسمان پروازمی دهد تا حرم امن الهی شودچرا که خداوندخود گفته است که در قلب شکسته جای دارد دستانم را همچون مناره های مسجد رو به آسمان بلند می کنم و به بالهای فرشتگان پیوند می زنم تا مرا با خود به نوروروشنای هستی ببرند.وقتی به نماز می ایستم خودرا غرق در دریای لطف وکرامت الهی می بینم وحوض کوچک دلم لبریز ازباران وجود واحسان خداوند میشود وسراچه قلبم منور از نور حق میگردد .
آنگاه که در لحظه های تنهایی وبی کسی شکوفه نام خداونداز لبانم میتراود واز خویش رها میشوم وهاله ای ازعشق وروشنایی وجودم را فرا میگرد .چه زیباست لحظه ی نجوای با حق ،چه زیباست لحظه سبز رهایی از خویشتن و به خدا پیوستن ،چه زیباست سر نهادن بر خاک عشق و بندگی وغرق دریای حق شدن ،چه زیباست اشکهایی که از فرط گناه از گوشه چشم ،خود را به زیرمی اندازند تا به دریای جوشان حق برسند و چه زیباست ثانیه هایی که دل با نام ویاد خدا ارام می گیرد .الهی بانگ اشنای اذانت مرا از گلدسته های عشق ومعرفت به سوی سجادهای از رازو نیاز می کشاند تا لحظه ای تاریک گمراهی را بگذرانم وصراط مستقیم را برگزینم وتو را به وحدانیت و یگانگی تسبیح گویم خواهم که حسنات ونیکی دنیا وآخرت را عطایم فرمایی و رهایی از اتش دوزخ را نصیبم سازی. خدایا! تو همانی که در مقابل فرشتگان به بندگانت مباهات می کنی که بندگانم به نماز ایستاده اند، تو همانی که جان تشنه ی هر مسلمانی را با نام خودت سیراب می گردانی.تو ارامش دل بی قرارانی،تو نور شب ظلمانی عاشقان وسالکانی. الهی پس کویر خشکیده ی جان مرابا چشمه زلال نماز ابیاری کن تا دشت سبز اذان با ندای ا...اکبر،ابتدا ما را به توحید و یگانگی خداوند فرا می خواند و یاد آور می شود که همه خلق و فرمان آفرینش از آن خداوند است،مشیت او سبب هستی است و او دارای بزرگترین صفات عالیه است. پس از آن گواهی به رسالت رسول خدا(ص)می دهد که دلسوزانه آموزه های الهی را به مردم ابلاغ نمود. آن گاه یاد آور می شود که نماز بهترین عمل است که رستگاری را در پی دارد. از این رو از مردم می خواهد که در اجابت این دعوت شتاب کنند.
تاریخچه اذان در اسلام به زمان رسول خدا بر می گردد. در ابتدای ورود پیامبر بزرگوار اسلام به مدینه مسلمانان دور هم جمع شده بودند و برای چگونگی از اوقات نماز چاره اندیشی می کردند. هر کسی نظری می داد. اما چون ایده های آنها به نوعی تقلید از مذاهب دیگر بود،پذیرفته نشد. تا اینکه جبرییل بر پیامبر شعار اذان را ابلاغ کرد. رسول خدا(ص)نیزازعلی (ع) خواست که کلمات اذان را به بلال بیاموزد و از همان زمان بلال،غلام سیاه پوست آزاد شده تازه مسلمان به صورت رسمی مؤذن شد .
به دلیل اهمیت اذان،مؤذن نیز به سبب اینکه ذکر و یاد خداوند متعال را در قلب ها زنده می کند و انسان را به استفاده ازآن ثمره و بهره ای که خداوند متعال،برای مؤمنان در نماز قرار داده است دعوت می کند،ارزشی والا دارد.
چنان که امام رضا(ع) از پیغمبر (ص) نقل می کنند که فرمود:در قیامت مؤذنان ازهمه مردم سر افراز ترند. مؤذن بهترین یاورانسان است تا او بر فرایض خود تنبه پیدا کند. چون گاهی اشتغالات زندگی و ابتلائات مادی چنان انسان را سر گرم می کند که حتی از انجام واجباتش نیز غفلت می کند. در چنین شرایط، کسی که انسان را متوجه غفلت خود می کند، برانسان حقوقی پیدا می کند.
امام سجاد(ع) حق مؤذن را در رساله حقوق این چنین بیان می کند:
"و اما حق اذان گو این است که بدانی او خدایت را به یاد تو می آورد و تو را به حظ و نصیبی که داری،دعوت می کند و او بهترین یاور و کمک تو درانجام واجبی است که خداوند به عهده تو نهاده است. پس او را بر این کار سپاس گوی،همچنان که نیکو کاری را نسبت به خدا سپاس می گویی و باید بدانی که او نعمتی خدادادی است و باید با نعمت خدا خوشرفتاری کنی و در هر حال شکرگزار نعمت های الهی باش."
ارزشهایی که برای این عمل بسیار ساده و هدایتگر ذکر شده است نشان می دهد خداوند به کسی که اذان می گوید اجر و پاداش فوق العاده مقرر کرده است و امام سجاد(ع)از آن به عنوان یک نعمت یاد می کند برای کسی که با صوت زیبای خود بانگ اذان را سر می دهد.
امام صادق(ع) در باره ارزش معنوی و پاداش و اجری که خداوند برای مؤذن قرار داده است،می فرماید:
"خداوند برای مؤذن تا آنجا که چشم کار می کند و می بیند و تا وقتی صدایش بلند است،غفران و آمرزش قرار داده و هر تر و خشکی که صدای او را می شنود،اورا تصدیق می کند. هرکس در مسجدی که مؤذن در آن اذان گفته،نماز بخواند،مؤذن در نماز او سهم دارد و هر کس که با اذان او توجه کرده،نماز بخواند،او نیز در قبالش حسنه می گیرد."
با توجه به این روایات است که در می یابیم حق مؤذن ،حقی است که ادای آن بر ما واجب شده تا ارزش اذان را نیز عمیق تر درک کنیم.
ای معبود من ای ارام جانم مرا بخوان,بخوان تا به دعوتت لبیک گویم ودیدارهرزمانی که صدایم کنی آسمان هفتم تنهای تنها فقط من وتو.
پیشکش معشوق حقیقی ام .
منبع :hamrasraha.blogfa.com