موسیقی یکی از هنرهای هفت گانه ای است که در فرهنگ, هنر و زبان ایرانیان بهعنوان مهمترین رکن رکین هنری شناخته شده است.
گهر بی هنر زار و خواراست و سست
به فرهنگ باشد روان تندرست
موسیقی از دیرباز مورد توجه و تأمل فرا رونده مردمان ایران بوده و البته درادوار مختلف مورد استقبال چشم گیری قرار گرفته است.
علاوه بر هنر بودن موسیقی می توان از آن بهعنوان فرهنگ نیز یاد کرد. چه این که به قول چینی ها: اگر بخواهیم فرهنگ را منظومه ای از نظام ها و نظامی از منظومه ها تعریف نمائیم، طبعاً جایگاه معنایی موسیقی در بطن این
تعریف نهفته است. بنابراین موسیقی را می توان منظومه ای هنری دانست که دارای بار معنایی و اجتماعی بسیار است. شاحضه ای است که بر فرهنگ و منش یک قوم تأثیرش بی بدیل است. موسیقی می تواند غذای روح و روان بشر باشد و به کمک ما می آید تا بتوانیم خود را درفراز و فرودهای زندگی به سمت تعادل و تعالی اساسی سوق دهیم. بااین تعابیر که ذکر آن رفت می توان گفت موسیقی در لرستان نیز جایگاه ویژه ای را به خود اختصاص داده و این فهم بدین سان است که سرزمین لرستان از دیر باز دارای بسترهای تاریخی، فرهنگی و هنری زاید الوصفی بوده و در آغاز و بسط و البته تداوم این بسترها تلاش و کوشش های مجدانه ای به منصه ی ظهور رسیده است.
لرستان با التفات به قدمت تاریخی بالایی که در دامنه ی خود صیانت نموده و آثار باستانی وتاریخی و مکتوب آن مؤید این مدعاست؛در جرگه ی سرزمین هایی به شمار می رود که نشانگر زمینه ها و قابلیت های تصویر شده در دوران باستان بوده و براساس شواهد و قراین موجود، آریایی بودن این قوم که به نجیب زادگان ملقب گرفته برکسی مستور نیست. لذا چنین قومی که تبارش به قوم ماد و کاسیت ها می رسد، بی شک نه تنها دارای موسیقی غنی و پرباری است بلکه دیگر هنرهای هفت گانه را نیز شامل میشود. دراین مقاله اگر چه هدف نگاهی انتقادی در جمعیت دکوپاژ کردن سره از ناسره موسیقی در این خطه بوده ولی عنوان کردن جایگاه هنر در این مرز و بوم نیز خود می تواند تلنگری در جهت شناخت و رشد هر چه بیشتر این هنر در میان اقوام لر باشد.
به هر روی باید ابراز داشت که شکل گیری موسیقی در لرستان به ناتورالیسم بودن(طبیعت گرایی) منطقه بر میگردد به تأثیر و تأثر بی شائبه ای که از جانب موالید چهار گانه درازمنه تاریخ مؤثر و به وقوع پیوسته است. چه این که طبیعت بکر و کوهستانی بودن این خطه توام با جاذبه های طبیعی و آبی آن و البته پژواک شدن آواهای متعددی که در بطن این منطقه از قبیل صدای پرندگان و حیوانات اهلی و وحشی وصدای رود خانه ها و آبشارها و در مجموع صداهای مختلف طبیعت این سرزمین در شکل گیری موسیقی آن تأثیر مضاعفی داشته اند.
ولی به نظر می رسد در احیایی سازنده و پویایی فرارونده موسیقی لرستان با قابلیت هایی که ذکر آن رفت، کمتر کوشیده ایم و اگر کاری به انجام رسیده اندکی باشد ازبیش. لرستان با توجه به تشتت فرهنگ و تنوع زبانی و از این ها مهم تر تمدن غنی ای که زبانزد خاص و عام است، توانسته جایگاه ویژه ای را در عرصه ی موسیقی به خود اختصاص دهد. لذا قطار موسیقی لرستان بیشتر برریل سنت درحرکت است و اگر واگن هایی به این قطار اضافه شده، دارای ساختار و محتوایی سنتی اند چه این که ساز و آواز هنرمندان این خطه بیانگر این واقعیت است. علاوه بر موسیقی سنتی(کلاسیک) که در مناطق مختلف لرستان پر آوازه بوده و افرادی چون استاد رضا سقایی، استاد علی اکبر شکارچی، استاد جمعه کاید و استاد محبوب محمد مرادی معروف به شامیرزا که به مروارید اقیانوس لقب گرفت و در جشنواره ی آوینیون فرانسه از جانب کارشناسان موسیقی و اهالی مطبوعات جایزه گرفت و اساتیدی چون فرج علی پور و ایرج رحمان پور در این حوزه موسیقی(کلاسیک) خوش درخشیده اند.
بی گمان می توان به موسیقی مدرن نیز اشاره نمود ولی با توجه به قدمت تاریخ موسیقی لرستان و بافت فرهنگی این قوم هنوز موسیقی مدرن جایگاه خود را پیدا نکرده و اگر افرادی در این زمینه کاری به انجام رسانده اند، هنوز بهعنوان هنری قابل توجه چهره نشده است. امابا این تفاسیر می توان استاد ایرج رحمان پور را از نوابغ موسیقی تلفیقی برشمرده. چه این که وی توانسته با آهنگ هایی مدرن والبته آوازی چند گونه مفهوم موسیقی جدیدی را در مکتب موسیقی لرستان ابداع کند. بنابر گزارش سید محمد سیف زاده در«پیشینه ی تاریخی موسیقی لرستان» ایشان موسیقی لرستان را به هفت گونه تقسیم میکند.
۱) موسیقی و ترانه های غنایی همانند ترانه های هی لو- هربزازه کی- کیودار- بینا بینا و.. .. که بطور عمده ترانه هایی کلی به شمار می آیند و نغمه هایی چون علید وستی، عزیز بکی- میرنوروزی، ساری خونی، شیرین خسرو و شاهنامه خوانی و.. ... نیز از ترانه های کلاسیک به شمار می روند که بیشتر در منطقه ی بالا گریوه مرسوم ومتداولند والبته آهنگ و زبان نیز مختص به این منطقه است.
۲) موسیقی و ترانه های حماسی ورزمی که شامل « میری ( جنگ لرو) دایه دایه، کرمی- بمیرم (مرشد خوانی) که این ترانه ها به موسیقی حماسی بدون کلام و موسیقی حماسی با کلام تقسیم می شوند.
۳) موسیقی وترانه های سوگواری که شامل چمریونه،بآووی، ویشد( وی وی) سرلشی (پاکتلی) است را برشمرد.
۴) موسیقی و ترانه های فصول که ویژه ی فصل های مختلف می باشند همانند برزه کوهی، زنگول دار، شیر دوشی، مشگو زنی، دوره دوره، بز میری، مه نمیرم،برزیگری و.. .......
۵) موسیقی و ترانه های کار که بطور عمده مختص به ترانه های فصول است.
۶) موسیقی و ترانه های طنز که ترانه ی موسوم به کاسمسا در این دیار شایع است.
۷) سروده های مذهبی که به شکل پررنگ در میان مردمان لرستان متد اول است.لذا این تقسیم بندی که دارای شاخک متعددی اند هر کدام دارای جایگاهی ویژه وسازنده ای در فرهنگ و هنرلرستان به شمار می آیند که بایستی با پشتوانه ای بنام تخصص و ایجاد کردن آموزشگاهیی متعدد در رشد و تعالی هر چه بیشتر آنها کوشید. لذا با توجه به مسبوق به سابقه بودن موسیقی لرستان و بسترهای مناسبی که جهت کار وجود دارد، چالش هایی نیز دامن گیر موسیقی لرستان است که خالی از تشریح نیست. شاید بتوان گفت دهه ی ۷۰ دهه ای به شمار می آید که موسیقی لرستان دچار تقلید و خود رهایی شد.
چرا که با تبلیغ و تصویر موسیقی کردستان در اقصی نقاط ایران و جایگاهی که موسیقی کردستان در سطح جهان پیدا نمود، تأثیرآن در فرهنگ و هنر مردم لرستان مؤثر افتاد، به گونه ای که اکثر مردمان لرستان به سمت موسیقی کردی رفتند و متأسفانه نه بصورت کاربردی بلکه به شکل غیر اصولی از این موسیقی استفاده می بردند و شوربختانه تأثیر اساسی اش تا دهه ی ۹۰ و شاید تا دهه های آتی نیز مانا باشد. علت این مهم آریایی بودن کردها و وجه اشتراک فرهنگی و اجتماعی این قوم با اقوام لر بود که بسرعت توانست موسیقی خود را به مردمان این سرزمین انتقال دهد.
شاید بتوان گفت تأثیر عمده ی آن بیشتر در آهنگ بود و نه در بار معنایی زبان. چرا که به جز لک ها که در زمینه هایی گویش آنها با قوم کرد همخوانی دارد دیگر اقوام با این زبان بصورت آکادمیک و اصولی آشنایی نداشتند.بنابراین این تهاجم فرهنگی موسیقی اصیل ما را در ابعادی به عقب راند و مدتی موسیقی لرستان دچار رکود گردید ولی با حضور اساتیدی چون فرج علی پور، ایرج رحمان پور، داریوش نظری و رجب زاده در عرصه ی موسیقی درون مایه ی موسیقی لرستان را به اوج خود رساند و فرهنگ سازی های بی بدیلی نهادینه شد.
بنابراین با این حرکت فرارونده که از جانب موسیقی دانان انجام شد می توان گفت موسیقی لرستان بازگشتی قهرمانانه به تبار موسیقی خود را به تصویر کشاند ضمن این که قالب و فرم موسیقی سنتی نیز دچار تغییر شد و ما شاهد تطور آهنگها و تفاوت عمده ی ترانه ها و آوازها شدیم نتیجه این که همجواری استان لرستان با استان های کرد زبان و تعامل درون محوری ای که در بطن لرستان به وقوع پیوسته، موسیقی این خطه را با مشکلاتی مواجه نمود که این مهم مستلزم فضایی سالم توأم با فهم و تخصص را می طلبد تا دیگر با چنین چالشهایی که ذکر آن رفت مواجه نشویم. دیگر اینکه با توجه به جوهره ی پربار موسیقی لرستان و بسترهای مناسب آن بایستی پارادایم هایی مطرح شود که این پارادایم ها بتواند در دو حوزه ی سنت و مدرنیته جوابگوی منویات فرهنگی و اجتماعی مردم این سرزمین باشند.
عابدین پاپی نویسنده، محقق، شاعر،منتقد،روزنامه نگار و از فعالین فرهنگی استان لرستان