آشنایی با روند روبه رو شد ادبیات جهان که با سکانداری کشور فرانسه و همراهی دیگر کشورها اعم از انگلستان, آمریکا, آلمان و تأثیر شگرف خود را بر جوامع گذاشته, بر کسی پوشیده نیست.
بنابراین برای بهتر شناختن سیر ادبیات در قالب های داستان، رمان، شعر، نثر، فیلم نامه، نمایشنامه، تئاتر، موسیقی، نقاشی، خطاطی، معماری و. ...و آگاهی هر چه بیشتر ساختار و محتوای این قالب ها نیازمبرم به شناخت کافی از مکاتب جهانی است. لذا مستلزم آن شدیم تا که آستین همت بالا زده و در دایره ی فهم خود این مکاتب را درون شکافی نموده و فر آیندی رو به افق اندیشه را بر روی خوانندگان باز نمائیم. در این مقاله سعی بر آن شده تا که ۶ مکتب را که تأثیرشان در ادبیات و شعر جهان به همان اندازه بوده که این مکاتب فرهنگ سازی نموده اند را مورد وارسی و تحلیل قرار دهیم.
۱) مکتب کلاسیسم Classicism
مکتب کلاسیسم از مکاتب ادبی پایه در جهان به شمار می آید. این مکتب طی قرون۱۷ و۱۸ میلادی ظهور پیدا کرد و چربش خود را بر ادبیات کشورهای اروپایی نشان داد. از عقاید اصولی مکتب کلاسیسم که اهمیت فراوانی داشت تأکید به بنیاد و مبانی اصول فلسفه، توجه به هنر و ادبیات با پشتوانه ای بنام عقل گرایی(راسیونالیسم) ونقد یونان و روم باستان در ابعادی کلاسیک از دیگر خصایص بارز آن به شمار می آیند. مکتب کلاسیسم مقوله تقلید را بهعنوان بنیاد ارزشی خود می پندارد.چه این که تقلید از طبیعت که شامل موالید چهار گانه به انحای متفاوت میشود را بسیار پر اهمیت جلوه می نماید. تقلید ازسنت گرایی. یعنی این مکتب آنچه که پیامد سنت و یا دستاورد آن به شمار می آید را بهعنوان الگو می پندارد. اتکا به عقل و عدم عبور از آن. چرا که این مکتب عقل را مهم ترین راهنما در جهت نیل به هدف تلقی میکند. از دیگر خصایص بارز این مکتب می توان به ایجاز و وضوح، واقعیت پنداری و حقیقت محوری، تناسب و هماهنگی بین اجزای اثر هنری، اعتدال بین قالب و معنا و تعادل بین مفاهیم و مصادیق و آموزندگی و اصلاحگری را اشاره نمود.مهم تر این که کلاسیک گویان از میان قالب های ادبی اغلب به تراژدی و حماسه اهمیت می دهند. از بنیانگذاران مکتب کلاسیک می توان به پیرکورنی، ژان راسین، ولتر، لافونتن، جان درایدن، الکساندرپوپ، جاناتان سویفت بن جانسون اشاره نمود به بیانی این هنرمندان را نئو کلاسیک هم می نامند.
۲) مکتب رمانتیسم Romanticism
مکتبی است که در اواخر قرن۱۸ و اوایل قرن ۱۹ در عرصه ی هنر و ادبیات غرب متولد شد. بطور عمده خصایص بارز این مکتب عرصه ی بیان موضوعات و مفاهیم عاطفی در قالبی تخیلی است. از دیگر شاخک های فرارونده ی این مکتب می توان به تکیه بر تخیل و احساسات، تأکید بر فردگرایی و آزادی از قواعد ادبی ارسطویی، ترجیح رؤیا و تخیل بر منطق و ستایش طبیعت، دلبستگی به میراث گذشته بهویژه اسطوره های ملی و عرفانی قرون وسطی، گریز از واقعیات اجتماعی، گرایش به عوالم ذهنی و حزن آلود، آرایش و تزیین آثار هنری و عدول از قواعد کلاسیک اشاره نمود.رمانتیسم شامل دو شاخک است. نخست رمانتیسم احساساتی و دیگر رمانتیسم اجتماعی. بنابر کتاب سیر رمانتیسم دراروپا از مسعود جعفری جزی ظهور رمانتیسم اجتماعی ناشی از سقوط امپراطوری ناپلئون (۱۷۹۹-۱۸۱۴) و گرایش به اندیشه ی تغییر نظام اجتماعی در فرانسه بود که موجب رویکرد نویسندگان به اندیشه های سیاسی- اجتماعی و طبقات محروم جامعه شد. بهعنوان مثال بینوایان اثر ویکتورهوگو نمونه ی بارزی از آثار رمانتیک اجتماعی است. از بنیانگذاران این مکتب می توان به ویلیام بلیک، ورد زورث، ساموئل کالریج، لرد بایرون و شلی از کشور انگلستان. آلفرد دو موسه و مادام استاندال از فرانسه و لرمانتوف و پوشکین از روسیه اشاره نمود.
۳) رئالیسم(Realism)
مکتب رئالیسم یا واقع گرایی از جمله مکاتبی است که رمانتیسم اجتماعی در تولد آن تأثیر عمده ای داشت. این مکتب دراواسط قرن ۱۹ همگام با پیشرفت های علمی در فرانسه بوجود آمد و به دیگر کشورها تسری یافت. برخلاف کلاسیک گویان و رمانتیک ها که اغلب به میراث گذشته و عوالم ذهنی پایبند بودند، واقع گرایان شناخت و نمایش واقعیات عینی زندگی را چه زشت و چه زیبا توام با ارتباط دورنی پدیده های جامعه را مدنظر داشتند.اینان معتقد بودند که هنرمند رئالیست تنها کارش عکسبرداری از واقعیت ها نیست بلکه بایستی منشأ و ذات وجودی این واقعیات را هم تصویر کند. رئالیست ها معتقد بودند که انسان موجودی اجتماعی و پرورده ی محیط است و به تأثیر متقابل واقعیات درونی وبیرونی اعتقاد راسخ داشتند. در مکتب رئالیسم شخصیت های آثار مردم عادی اند و معمولاً بدنبال تصویر کردن تیپ خاصی از جامعه هستند. بنیانگذار این مکتب بالزاک فرانسوی است و دیگر نمایندگان آن می توان به فلوبر و موپاسان (در فرانسه) چارلزدیکنز(در انگلستان) داستان یوسکی و تولستوی(در روسیه) اشتاین بک وهمینگوی در آمریکا اشاره نمود. در ایران نیز افرادی چون: محمد علی جمالزاده، صادق هدایت، جلال آل احمد، دانشور و دولت آبادی و. .....درعرصه ادبیات ایران از شیوه واقع گرایی بهره جسته اند.
مکتب رئالیسم بعدها به شاخک هایی فرعی تقسیم شد.
الف) رئالیسم سوسیالیستی: این سبک که در دل مکتب رئالیسم متولد شد. به سال ۱۹۳۲ در روسیه و دیگر کشورهای سوسیالیستی مرتبط میشود. از شاخصه های این سبک در اختیار قرار گرفتن تام هنر در جهت خدمت و ارتقای جامعه سوسیالیستی است. تأکید بر گروه به جای فرد و اهمیت دادن به عنصری بنام کار از دیگر خصایص این سبک به شمار می رود. بنیانگذار این شاخه ی ادبی ماکسیم گورکی است که بعدها میخائیل شولوخف و الکساندرفادیف از نمایندگان اصلی آن شناخته شدند.
ب) رئالیسم انتقادی: شامل آثاری است که با نگاهی منتقدانه پا به عرصه ی وجود گذاشتند. در این آثار شخصیت ها ضمن انتقاد و اعتراض به روابط و تعاملات اجتماعی درصدد تغییر و تحول آن نیز می کوشیدند. مانند آثار گورکی که با نگاهی منتقدانه به جامعه استارت می خورند.
ج) رئالیسم روانشناختی: کاراین سبک ادبی اغلب تشریح دنیای درونی افراد و تجزیه و واکاوی افکار و ادراکات آنهاست. شاید بتوان گفت در این نوع آثار نوعی هرمنوتیک اندیشه و هیپنوتیزم فهم به چشم می خورد. رئالیسم روانشناختی را می توان در آثار بزرگانی چون: داستایوسکی، تولستوی، جوزف کنراد و هنری جیمز مشاهده کرد.
د) رئالیسم جادویی: سبکی نو آیین در عرصه ی نقاشی و بهویژه داستان نویسی در قرن بیستم است. از خصایص این سبک در آمیختن الگوهای واقعی با خیال و وهم که ترکیبی مستقل و مجزا می سازند.در سبک رئالیسم جادویی ترتیب و توالی زمان به هم می ریزد و داستان ها متأثر از ویژگی های قصه های قدیم و توصیفات سوررئالیستی (فرا واقع گرا) روایت می شوند.
به بیانی دیگر رئالیسم جادویی سبکی است میان شکاف که بر اثر ورود تجدد به جوامع سنتی رخ می دهد. شکافی که از آن باورهای پیشین در جامعه امروز جریان می یابد. ازبنیانگذاران این سبک می توان به خورخه لوییس بورخس آرژانتینی، میگل آنخل آستوریاس گواتمالایی، گابریل گارسیا مارکز کلمبیایی و گونتر گواس آلمانی اشاره نمود.
۴) ناتورالیسم Naturalism
مکتب ناتورالیسم (یا طبیعت گرایی) براساس نظریه ای فلسفی در اواخر قرن۱۹ و اوایل قرن بیستم در کشور فرانسه و بعدها در آمریکا، انگلستان و دیگر کشورهای اروپایی متداول شد. ازشاخصه های این مکتب می توان به رویگردانی از اعتقادات ماوراء الطبیعی، جهان بشری را تابع جبر طبیعی و موروثی دانستن که این بینش متأثر ازنظریه ی تکامل دار وین و آرای روانشناختی فروید است که انسان را اسیر غرایز جنسی می دانست. ناتورالیست ها بر این اصل استوارند که کار نویسنده تشریح و کالبد شکافی زندگی درموقعیتی آزمایشگاهی است. می توان گفت دراین نگرش سرنوشت و عادات بشر زیر تأثیر محیط و قوانین وراثت شکل می گیرند و بشر اسیر بی اختیار همین جبر است و قدرت تغییر آن را ندارد. از این روست که اکثر شخصیت های اینگونه آثار افراد طبقه ی متوسط به شمار می آیند که اغلب در چنبره ی فقر، شهوت، ترس، بیماری، اعتیاد و هرزگی به سر می برند.لذا ازهمین باب است که توصیف دقیق جزئیات وصحنه های زشت و زننده ی زندگی با یاری از زبان عامیانه ی طبقات فرودست جامعه جز و مختصات سبکی این طیف محسوب میشود.بنیانگذاراین مکتب امیل زولا نویسنده ی فرانسوی است و نویسندگانی چون فرانک نوریس، توماس هاردی، جورج مور و استفان کرین از پیروان این مکتب به شمارمی آیند. نویسندگانی چون صادق چوبک با آثاری چون خیمه شب بازی وانتری که لوطیش مرده بود و رمان سنگ صبور از جرگه ی این مکتب به شمار می روند.
۵) سمبولیسم Symbolism
مکتب سمبولیسم یا نمادگرایی از جمله مکاتب ادبی جهان است که در اواخر قرن ۱۹ پا به عرصه ادبیات و شعر فرانسه گذاشت. این مکتب دقیقاً واکنشی فرارونده بود درمتقابل مکاتب رئالیسم و ناتورالیسم که واقعیات را به وضوح نمایان می ساختند، نمادگرایان بر این اصل معتقدند که جهان منظومه ای از نشانه ها و علایم است که تنها هنرمندان با فهم و ادراک برتر خود می توانند آنها را دریابند و به تفسیر آنها بپردازند. این سبک از معدود دیدگاه هایی است که نمادگرایان را به عرصه ی عرفان و اشراق نزدیک میکند.نمادگرایان بدنبال دنیایی فراتر از دنیای واقعی اند که می توان با استفاده از زبان نشانه ونماد این دنیا را تصویر و تجسم کرد. این طیف پراکسیس سازی رفتاری تخیلی را برای نشانه ها و نمادهای موجود درجهان در قالبی انتزاعی را به انحای متفاوت تصویر میکنند. از دید برخی از ادبا و صاحب نظران در حوزه ی ادبیات آثار اینگونه افراد سرشار از ابهام است ولی درابعادی دیگر نیز می توان گفت ذهنیت سازی این طیف اغلب بدنبال پیام هایی عینی است.ازنمایندگان اصلی این مکتب می توان شارل بودلررا برشمرد و کسانی چون آرتور رمبو، استفان مالارمه و پل ورلن در این مکتب خود آزمایی کرده و موفق نشان داده اند. از دیگر نمایندگان این مکتب می توان ادگارآلن پو بنیانگذار سبک های مینی مالیسم و راینر ماریارریلکه و موریس مترلینگ نویسنده کتاب معروف مورچه ها و موریانه ها را نام برد. البته تحولات فرهنگی و اجتماعی اوایل قرن بیستم تا حدودی از نفوذ و تأثیر بسزایی این مکتب کاست. ولی بعدها توسط آندره ژید و پل والری اشکال تازه تری را دراین مکتب شاهد بودیم.
۶) سور رئالیسم Surrealism
واژه ی سوررئالیسم را به معنی تخیلی، توهم، رؤیا و فرا واقع گرایی بهکار برده اند ولی آنچه صاحب نظران در خصوص معادل این واژه مدنظردارند، فرا واقع گرایی است که البته مفاهیمی چند گونه محور را بر می تابد.سوررئالیسم یا به بیانی دیگر سوپررئالیسم ازجمله مکاتب ادبی جهان به شمار می آید که در سال ۱۹۲۰ در هنر و ادبیات فرانسه پا به عرصه ی وجود گذاشت. سوررئالیست ها به جهانی فراسوی واقعیات ملموس گرایش دارند و شرط ادراک این جها فرا واقعی را، تلاش ذهن و ضمیر ناخود آگاه می دانستند که لازمه ی آن، خروج از قید منطق و استدلال و ذهن هشیار است.آنان سنن و قواعد اجتماعی و محدودیت ها را رد میکنند و باز آفرینی جهان واقع را که اغلب به مکتب رئالیسم و سمبولیسم نزدیک است را بیهوده می شمارند. مهمترین متد سوررئالیست ها انگیزش به سوی ضمیر ناخودآگاه و شیوه های مصنوعی هیپنوتیزم و استفاده از مخدرات است به گونه ای که دراین مسیر آنها به ضبط رؤیا ها و هذیان های بیماران روانی علاقه ی فراوان داشتند.در مجموع می توان گفت سوررئالیست ها به دنیایی تخیلی می نگرند که این دنیا دارای پیامدهایی خارج از پشتوانه ای بنام تفکرو عقل است و البته رؤیا و توهم در ابعاد مختلف از روش های کاری آنهاست. بنیانگذار این مکتب آندره برتون شاعر فرانسوی است و افرادی چون لویی آراگون، پل آلوار، ژان ژنه، آلن رُب گریه، ناتالی ساروت و ساموئل بکت و پابلو پیکاسو ازنمایندگان برجسته ی این مکتبند. اثر بوف کور ازصادق هودیت نیز نوعی سوررئالیسم به شمار می آید چون مؤلفه های فرا واقعی در این اثر موج می زنند.
تهیه کننده و تنظیم کننده عابدیم پاپی نویسنده،شاعر،منتقد و از فعالین فرهنگی استان لرستان