امام مهدی (عج): من ذخیره خدا در روی زمین و انتقام گیرنده از دشمنان او هستم
۱۳۹۷/۱۰/۴ تعداد بازدید: ۱۵۹۹
print

 مادران شاغل و تربیت فرزند

زن و مرد از ابتدای خلقت به شیوه های مختلف در کنار یکدیگر، در برابر زندگی و مشکلاتش ایستاده اند. در برابر خطرات طبیعت، از گرسنگی گرفته تا مقابله با حیوانات وحشی و تربیت نسل برای ادامه ی چرخه ی حیات بشر، در هر دوره ای نقش هایشان بر حسب شرایط زندگی تغییر کرده است. مرد در عصر انسان شکارگر، وظیفه ی شکار و تغذیه زن و بچه ها را بر عهده داشت و در مقابل زن وظیفه تیمار فرزندان و روشن نگاه داشتن آتش. در عصر کشاورز وظیفه ها همچنان به همین منوال بود با این تفاوت که زن ها علاوه بر این که در منزل و در کنار فرزندان به پرستاری از کودکان و پرورش آنها می پرداختند، در مزارع نیز کمک حال همسران خود بودند.

انقلاب صنعتی دگرگونی شگرفی در عرصه های گوناگون زندگی برای انسان به همراه آورد. زنان نقشی متفاوت از همسر، مادر و فرزند بودن را تجربه کردند. در کارخانه ها، شرکت ها و حتی شغل های آزاد مشغول به کار شدند. آنها به استقلال مالی دست پیدا کردند و از طرفی برای خانواده هایشان منبع درآمد دیگری را فراهم کردند. اما این نقش متفاوت دست کم هشت ساعت از وقت زنان را می گیرد و وظیفه بیشتری بر دوش زنان اضافه می کند. زنان باید با مدیریت زمان برای هر کدام از نقش هایشان وقت بگذارند. در دنیای کنونی که تحصیلات و دانش وارد میدان شده است، آن ها دیگر کارگران روزمزد نیستد که مسئولیت کارهای ساده و پیش پا افتاده را عهده دار باشند، بلکه به مدد تحصیلات می توانند هویت و حس های متفاوتی از جمله: استاد دانشگاه، پزشک، معلم، پرستار، وکیل و... را نیز تجربه کنند. کار کردن به وجودشان شخصیت مستقلی می بخشد. مسلما داشتن تحصیلات و شغل به زنان قدرت و اعتماد به نفس می بخشد و یک مادر قوی می سازد که در جامعه میتواند راهش را بهتر بیابد. اما در کنار همه ی این مسئولیت های بیرون از خانه، این زنان، مادرند. وظیفه ای در قبال همسر و فرزندان خود دارند. کودکانی دارا هستند که از همان بدو تولد به محبت و نگهداری مادر برای رشد و شکل گیری نیاز دارد، اما اینکه آیا این دو می توانند هماهنگ با هم و در راستای یکدیگر حرکت کنند و یا مادران خسته وقتی از کار بازمی گردند و نیازمند استراحت هستند می توانند به صورت مفید و هماهنگ وظایف خانه داری مادری را نیز انجام دهند، آیا این مقدار بودن مادر در کنار فرزند کافی است، آیا زنی قوی در جامعه در تضاد با مادری مهربان و صبوری که همواره در کنار فرزندش هست هر دو وظیفه را به پیش می برد و آیا یک پرستار کودک می تواند جای خالی ساعاتی که مادر در کنار فرزند حضور ندارد را پر کند.

این ها همه سوالاتی هستند که در مقاله حاضر با دغدغه پیدا کردن پاسخ منطقی و راه کار مناسب برای مادران و فرزندان آماده شده است.

مصاحبه ای دوستانه با شخصی که مادرش شاغل بود:

اگر بخواهم صادقانه حرف بزنم باید از اینجا شروع کنم که، مادرم شاغل بود و من همیشه حسرت به دل بودم، بعد از مدرسه مادرم آراسته و زیبا و بدون خستگی و استرس ناشی از کار بیاید دنبالم. مثل مادرهای دختران دیگر ساعتی را بدون دغدغه در کنار دخترها و مادرهای دیگر سپری کنیم و بعد رهسپار خانه شویم. مادرم غذایش را پخته باشد و در آرامش خانه، با هم ناهار را صرف کنیم و بعد مادر در تکالیفم کمکم کند. من همیشه دختر مضطربی بودم در مدرسه، بعد هم در محیط دانشگاه و کار به خصوص در مواجه با جنس مخالف! من آن زمان ها خیلی تنها بودم، از مدرسه که تعطیل می شدم تا برسم به خانه کلی در راه خانه پرسه میزدم از این میدان به آن میدان . مادرم تازه ساعت دو از کارش مرخص می شد. تا برسد به خانه ساعت سه می شد و این تازه اولش بود چون به شدت خسته شده بود و در به داغون، من غذایم را گرم کرده و خورده بودم. ولی مادر آنقدر خسته بود که با کله میرفت داخل رختخواب، یکی دو ساعت طول می کشید. تا دوباره انرژی کسب کند. بعد از یک استراحت کوتاه، غذا را آماده می کرد و کمی خانه را جمع و جور می کرد. بیشتر وقتها فرصت فرصت رسیدگی به درس های من را نداشت. وقتی هم معلمی به خاطر مشکل درسی من مادر را می خواست تازه این اول مصیبت من بود تا مادر بتواند از سر کارش اجازه بگیرد و بیاید ببیند من چه دسته گلی آب داده ام. من از همان بچگی یعنی شش ماهگی به کودکستان سپرده شده بودم نه فقط من بلکه خواهر بزرگتر و کوچکتر از من همین تجربه را داشتند. یادم هست صبحهای خیلی زود مادر ما را بیدار می کرد لباس می پوشاند و به مهدکودک می برد و اینطور بود که من همیشه خواب آلود بودم. مادر سر کار رفتن را انتخاب کرده بود پدر هم کارمند بودن را. قضیه جالب این است که پدرم همیشه از اینکه زنی شاغل دارد راضی بود. حتی با این که خانه اکثر مواقع به هم ریخته بود و شلوغ. البته داشتن مادری شاغل هم جنبه مثبت دارد و هم منفی، حرف هایی که تا الان زدم جنبه منفی داشت اما الان میخواهم از جنبه های مثبت آن برایتان تعریف کنم. آنهم وقتی بود که ما بزرگ شده بودیم. مادر استقلال مالیِ نسبی از پدر داشت و اکثر مواقع پول توی جیب ما می گذاشت. لباس هایی را که زیبا می دید برای ما می خرید، بدون آنکه از پدر تقاضا کند. معلم سرخانه برای خواهرم می گرفت و خیلی وقتها به خانواده پدریش هم می رسید. تقریبا می شد گفت زنی با اعتماد به نفس است. روابط اجتماعی گسترده ای داشت و از همین موضوع برای کمک به فرزندان و افراد نیازمند استفاده می کرد. در خصوص این که به قطع بگویم این انتخاب مادرم درست بوده یا غلط، کار بسیار سختی است و ترجیح میدهم بیشتر جنبه خوبش را در نظر بگیرم. ولی قلبن دوست داشتم تجربیات کودکیم به شکل دیگری صورت می گرفت.

در این رابطه گفتگویی داشتیم با دکتر زهرا قنبرپور، دکترای تعلیم و تربیت:

1- به نظر شما معایب و محاسن اشتغال مادر در تربیت فرزند چیست؟

خانواده اولین کانونی است که در آن تأثیر و تأثرات متقابل کودک آغاز می شود. چرا که اولین تعاملات خود را با محیط در آنجا آغاز می کند وکم کم در فرآیند رشد و اجتماعی قرار می گیرد.

کودکانی که در این سنین از لحاظ عاطفی و امنیتی در خانواده تأمین نمی شوند به انواع مشکلات مبتلا می شوند. مشکلات این کودکان اغلب با شیطنتها ، دروغگوییها و حرف نشنیدنهای ساده شروع می شود و با توجه به وضع نابسامان خانواده به بزهکاریها و جنایات بزرگسالی منتهی می شود. سخت گیری زیاد والدین یا بی توجهی آنها شخصیت سالمی را در کودک به بار نخواهد آورد. سلامت خود خانواده ، تعادل شخصیتی والدین و آشنایی آنها به اصولی که می تواند محیط خانواده را سالمتر سازد، بسیار حائز اهمیت است.

اصل کار و تلاش، برای امرار معاش و کسب روزی حلال مطلوب است، و مورد پذیرش و ستایش پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت(ع) قرار گرفته است؛ اما اغلب، آن چه خانواده ها را دچار مشکل می کند چگونگی انگیزه ها و شرایط اشتغال مادران است. در این زمینه، می توان از یک سو با توجه به «دلایل اشتغال مادران» و از سوی دیگر، با توجه به «برخی پیامدهای منفی احتمالی مادران»، با تعقل، خلاقیت و نوآوری، شرایطی را برای دست یابی مادران به اهداف شان از اشتغال، فراهم کرد؛ تا با برنامه ریزی مناسب برای اوقات فراغت و توان مندی ها، ضمن پرهیز از دچارشدن به روزمرگی، به حفظ شادابی و نشاط آن ها و فعالیت شان کمک کرد.

از جمله مزایای اشتغال مادران در بیرون از خانه عبارتند از:

زنان امروز با زنان دیروز که صرفا همراه همسرانشان به کار کشاورزی و دامداری می پرداختند فرق دارند. عصر فن آوری جدید همه چیز را در هم ریخته و طبعا نوع کار ها هم عوض شده است. دردوران کهنسالی و کهولت سن و در نبود همسر به علت برخورداری از مستمری، وابسته و نیازمند فرزندان نخواهند بود که خود این مساله در سلامت روان دوران پیری و استقلال بیشترشان موثر خواهد بود.

اشتغال در بیرون از منزل به مادران کمک می کند تا از تخصص و تحصیلات خود بهره ببرند که این مساله درامنیت روانی و احساس کارآمدی شان بسیار موثر است .این دسته از مادران، با کار کردن در بیرون از منزل، باری از مشکلات اقتصادی را از دوش همسر برداشته و موجب می گردد که خانواده از لحاظ مالی در رفاه بیشتری به سر ببرد .مشارکت اجتماعی زن در جامعه، مراودات وسیع اجتماعی و به خصوص اشتغال در بخشهای فرهنگی باعث افزایش آگاهی ها و دانستنی های زن شده و او را در تربیت فرزندان حمایت بسیاری می کند. به دلیل حضورشان در خارج از منزل و در متن جامعه از معلومات و دانش اجتمائی روز بی بهره نمانده، بخصوص اگر به خاطر پیشرفت کارشان مجبور باشند که کمی مطالعه و تحقیق هم انجام دهند در نتیجه برای تربیت فرزندان از آگاهی های کافی برخوردار شوند.

از جمله معایب اشتغال مادران در بیرون از خانه عبارتند از:

اشتغال مادر در بیرون از منزل مسلما وقت و انرژی بسیاری را از وی می گیرد و لذا طبیعی است که چنین زمانی با خستگی روانی و جسمی بیشتری(نسبت به زن خانه دار)در منزل حضور یافته و آن انرژی را که باید صرف همسر و فرزندانش کند را نمی تواند بگذارد. یکی از مسایلی که باعث مراوده و گفتگوی بیشتر زن و مرد با یکدیگر می شود، مسایل اقتصادی و مالی است. این در حالیست که در زنان شاغل به علت استقلال مالی، میزان گفتگو پیرامون این مسایل بسیار کاهش یافته و لذا می تواند باعث ایجاد گسل عاطفی میان زن و مرد گردد.

مادران شاغل علاوه بر کار خارج از خانه ناچارند عمده ترین کارهای داخل خانه از جمله تربیت فرزند را هم به تنهایی به دوش بکشند. وقتی زنی در خارج از خانه کار میکند در حقیقت نقش اصلی او که مادر بودن است کمرنگ تر میشود .در حالیکه اکثریت مردان یا مهارتهای مربوط به خانه داری را نیاموخته اند و یا همکاری لازم را با همسری که پا به پای آنها در بیرون از منزل مشغول به کار است ندارند. این مساله از یک طرف باعث خستگی بیش از حد زن می شود که در خارج از خانه کار می کند زودتر به تحلیل قوای بدنی دچار میگردد. نتیجه آن کاهش توجه و رسیدگی به همسر و فرزندان و تربیت فرزندان می شود و از طرف دیگر می تواند موجبات اختلاف میان زن و مرد را پدید آورد.

و در نهایت آخرین و مهمترین عیبی که اشتغال زن در بیرون از خانه دارد، مشکل نگهداری و تربیت فرزند(یا فرزندان)است. در بسیاری از موارد کار مادر وفرزندداری در تضاد یکدیگر قرار می گیرد. برای مثال با توجه به تعهدات مادر در محل کار و مسئولیتهایی که وی بر عهده دارد همیشه این نگرانی را دارد که می تواند زمان برای فرزندش بگذارد و با او حرف بزند؟ می تواند در امر تربیت وی نقش اصلی و اساسی را داشته باشد؟

مسلما اکثر کودکانی که مادر شاغل دارند در مهد کودک به سر می برند اما آیا واقعا مهدکودک می تواند جایگزینی برای مادر باشد؟ کیفیت و نحوه مراقبت از کودک چگونه است؟ از طرف دیگر هزینه یک مهد کودک خوب، از عهده هر پدر و مادری بر نمی آید. در برخی دیگر از موارد نیز مادر مجبور است برای نگهداری از فرزند خود دست به دامان والدین خود یا والدین همسرش گردد که خود این مساله به مرور می تواند موجبات مشکلات بیشتر را فراهم آورد. برای مثال مشاهده شده که انتخاب این مساله موجب دخالت بیشتر والدین در زندگی زن و شوهر می گردد و یا آن جنبه خصوصی که زندگی زناشویی باید داشته باشد از بین نمی رود چرا که زن و مرد دایما در تماس مستقیم با والدین خود و همسرشان هستند.

در هر حال این مطالب گزیده ای بود از معایب و مزایای اشتغال زنان علی الخصوص مادران در بیرون از منزل.

اساسا بیشترین معیارهای انتخاب برای اشتغال یا عدم اشتغال بستگی به شرایط خاص زندگی ما انسانها دارد. باید قبول کرد که اگر چه زندگی های اشخاص شباهتهایی دارد ولی همه زندگی ها یکسان نیست. بنابراین معیار انتخاب را فقط نباید بر دوستان و آشنایان خود قرار داد. حال بانوان و ماران عزیز با توجه به تمام این مزایا و معایب باید به بررسی این مساله بپردازید که آیا می-توانند شاغل باشند یا خیر؟ و آیا آمادگی مقابله باسختی های خاص مربوط به اشتغال یا خانه داری را دارند یا خیر؟

 

2- به نظر شما آیا پرستار گرفتن راه درستی برای جبران ساعات نبود مادر در کنار فرزند است؟

در گذشته بخش عمده ای از تربیت کودک فقط به عهده مادر بود. اما این فرهنگ در دوره گذار تغییر کرد و تربیت کودک در خانواده مشارکتی شد؛ یعنی پدر هم به اندازه مادر دخیل بود. سپس این وظیفه از ۳ سالگی به مهدکودک و سپس به نهادهای آموزشی واگذار شد. به همین ترتیب پرستار هم کم کم وارد خانواده شد تا بتواند وظایف مادر را در غیاب او انجام بدهد .اگرچه همه کارشناسان توصیه می کنند که مادر از کودکش نگهداری کند اما گاه شرایطی پیش می آید که والدین مجبورند برای کودک یا کودکانشان پرستار استخدام کنند، به همین دلیل توجه به وضعیت سلامت جسم و روان پرستار ضروری است. در حالی که پدر و مادرها هنوز هم به عنوان بهترین مراقبان فرزندان خودشان شناخته می شوند، اما شرایط زندگی امروزی و ضرورت های خاص ایجاب می کنند که برخی پدر و مادرها به دنبال پرستارمتخصص برای کودکشان بگردند. بعد از رفتن پدر و مادر تنها کسی که با فرزندتان ارتباط دارد پرستار کودک است. پرستار کودک به طور ناخودآگاه بر روی رشد کودک تاثیر می گذارد و این تاثیرگذاری به عوامل مختلفی بستگی دارد، از جمله مدت زمان پرستاری، حقوقی که پرستار دریافت می کند و کیفیت پرستاری. در واقع، مجموعه ای از عوامل مختلف هستند که تاثیر مثبت یا منفی پرستار را بر روی رشد کودک تعیین می کنند. در واقع یکی از قسمت های کلیدی و مهمی از رشد کودک، تحت تاثیر پرستار کودک و تجربه های همراه با او قرار می گیرد. این روزها بعضی زوج های شاغل ترجیح می دهند به جای فرستادن فرزندشان به مهد کودک، پرستاری را استخدام کنند تا نگرانی های شان از بابت مراقبت و نگهداری از کودک کمتر شود. اما حضور پرستار در خانه به طور معمول با دردسرهایی همراه است و شاید مشکلاتی پیش بیاید.

3- آیا مهدکودک به نظر شما گزینه مناسبی است یا خیر؟

بسیارند مادرهایی که به دلیل مشغله های شغلی یا مشکلات رفتاری کودکانشان یا فقط برای آن چند ساعتی در روز بتوانند به کارهای شخصی خود برسند، فرزندانشان را به مهد کودک می فرستند استفاده از مهد برای همه بچه ها بدون در نظر گرفتن اینکه کسی در منزل برای مراقبت از آن ها وجود دارد یا خیر، ضروری است و به اجتماعی شدن و مستقل شدن کودک کمک می کند برای همین باید کودک را از 2 سالگی به مهد به صورت تدریجی در مهد قرار دهید. یعنی ابتدا از روزی 2 ساعت شروع کنید و به تدریج ساعات ماندن در مهد را بیشتر کنید. قبل از اینکه کودکان وارد مهد کودک شوند بهر است برای آماده سازی فرزندان مواردی رعایت شود از قبیل: در مورد شروع شدن مهدکودک صحبت کرده و در این مورد برای فرزند خود کتاب بخوانید به فرزند خود بگویید ، چه کسی و چه موقع او را از مهدکودک تحویل خواهد گرفت و سعی کنید که این امر سروقت انجام شود . به یاد داشته باشید که بسیاری از کودکان برای رفتن به مهدکودک مقاومت می کنند ، ولی با شادی و خوشحالی از آن بیرون می آیند و این همان چیزی است که شما انتظارش را دارید . قبل از شروع رسمی مهدکودک ، فرزند خود را با معلمش آشنا سازید .

4- سپردن فرزند به بستگان نزدیک و درجه یک مانند پدر بزرگ و مادربزرگ چه تاثیری در آینده کودک دارد؟

در زندگی پر از مشغله امروز، بسیاری از والدین، به خصوص والدین جوان، فرصت کافی برای گذراندن وقت با کودک خود ندارند. بسیاری از خانم ها شاغل یا دانشجو هستند یا در کلاس هایی شرکت می کنند که نمی توانند فرزندشان را همراه خود ببرند. در این بین، بسیاری به والدین خود مراجعه می کنند و فرزندان خود را به دست مادربزرگ ها و پدربزرگ ها می سپارند. چه کسی نزدیک تر و شناخته شده تر از پدر و مادر خود ؟ در نگاه اول، مادربزرگ و پدربزرگ بهترین گزینه برای نگهداری از کودکان هستند. البته قطعاً این کار فوایدی چند جانبه دارد.مادربزرگ و پدربزرگ؛ آغوشی گرم، مهربان و دلسوز و البته بدون هزینه .وقتی مادربزرگ و پدربزرگ از نوه ها نگهداری می کنند، خیال والدین بابت بسیاری از موارد راحت است. می دانند که آنها بهترین ها را برای نوه ی خود می خواهند، به اندازه ی والدین برای نوه ها نگران هستند و از آنها به خوبی مراقبت می کنند. تازه هزینه های گرفتن پرستار را که ندارند هیچ، ممکن است در مواردی با کمک ها و خریدهای خود، هزینه های خانواده را پایین تر هم بیاورند. اما در این میان، نکاتی وجود دارد که نباید نادیده گرفته شود.

● ردپای گذر سن

مادربزرگ ها و پدربزرگ ها معمولاً سن بالایی دارند. اگر می خواهید فرزند خود را به آنها بسپارید، سن آنها را به خاطر داشته باشید و میزان توانمندی های آنها را بسنجید. فرزندان در بسیاری از موارد، تصویری از والدین خود دارند که خیلی واقع بینانه نیست. برای آنها پدر و مادرشان همان پدر و مادر قوی که از دوران کودکی و نوجوانی خود در ذهن دارند، باقی مانده اند که روزگاری به خوبی از عهده ی مراقبت و تربیت آنها برآمده اند و برای همین، فکر می کنند لابد الان هم می توانند به همان خوبی از نوه ی خود نگهداری کنند.

اما واقعیت این است که وقتی سن بالا می رود، آستانه ی تحمل در بعضی موارد پایین می آید. سر و صدا می تواند خیلی بیشتر از قبل کلافه کند. مدت زمانی که می توانند کار کنند کم تر می شود و نیاز به زمان های استراحت بیشتری دارند. آسیب پذیرتر هم می شوند. نمی توانند مثل قدیم روی پله ها دنبال کودک بدوند و اگر ناگهان زمین بخورند، آسیبی که می بینند بیشتر از قبل خواهد بود و دوره ی نقاهت و بهبودی هم خیلی طولانی تر خواهد بود. آنها نیاز دارند از زندگی خود لذت ببرند. البته حضور نوه ها بسیار دوست داشتنی است، اما اگر مسئولیت زیادی به گردن داشته باشند، فرصت کمی برای خودشان باقی می ماند.

● مراقب مادربزرگ ها و پدربزرگ ها هم باشید

پس اگر همه ی موارد را سنجیدید و به این نتیجه رسیدید که بهترین گزینه برای نگهداری از فرزندتان، مادربزرگ و پدربزرگ هستند، واقع بینانه توانمندی ها و ضعف های آنها را ببینید. شاید به شما نه نگویند، اما زمان استراحت، برنامه معمول زندگی و زمان هایی را که لازم دارند برای خودشان وقت بگذارند هم در نظر بگیرید. به آنها فرصت بدهید نگهداری از نوه های خود را کاری لذت بخش ببینند، نه وظیفه ای طاقت فرسا که در برابر آن، چاره ی دیگری برایشان باقی نمانده است.

● فاصله ی نسل ها

والدین، فرزندان و پدربزرگ و مادربزرگ به سه نسل متفاوت تعلق دارند. یادتان هست چقدر با والدین خود اختلاف نظر و عقیده داشتید؟ حالا این فاصله به اندازه ی یک نسل با نوه ها بیشتر می شود. والدین امروزی به خصوص دوست دارند فرزند خود را مطابق روش هایی بزرگ کنند که فکر می کنند درست تر از روش والدینشان است. آنها از کتاب های آموزشی، کلاس های گروهی، جلسات پرسش و پاسخ و جلسات مشاوره تخصصی استفاده می کنند تا روش های بهتری برای فرزندپروری بیاموزند. اما تغییر روشی که سالیان سال، مادربزرگ و پدربزرگ فرزندان خود را با آن بزرگ کرده اند کار ساده ای نیست. می توان برای آنها توضیح داد البته، اما اگر هم بپذیرند، باز در عصبانیت یا حتی وقتی احساساتی می شوند، مثل هر انسان دیگری به روشی برمی گردند که بیشتر در وجود و ذهنشان نهادینه شده است.

● دنیای مدرن و فناوری ها

کودکان امروز از رایانه و اینترنت سر در می آورند و انواع و اقسام بازی های رایانه ای را می بینند و بازی می کنند. کارتون هایی می بینند که با کارتون های زمان والدینشان متفاوت است. به واسطه ی قرار گرفتن در دنیایی رو به پیشرفت و غنی از اطلاعات، سریع تر از بچه های نسل قبل رشد می کنند و می توانند باهوش تر و خلاق تر باشند. همه این تفاوت ها، سبک فرزندپروری متفاوتی می طلبد. از سوی دیگر، برخی از این تغییرات می تواند برای پدربزرگ و مادربزرگ ها پذیرفتنی نباشند. البته هستند مادربزرگ ها و پدربزرگ هایی که به خوبی کار کردن با رایانه را یاد گرفته اند و بازی های رایانه ای را می شناسند، اما باز نگاه آنها و سبک زندگی شان با کودکی که از وقتی چشم باز کرده دنیا را این طور دیده است، متفاوت خواهد بود. از یک طرف، هماهنگ شدن مادربزرگ ها و پدربزرگ ها با این دنیای به سرعت در حال تغییر می تواند سخت باشد و از طرف دیگر، کودک برای مواجه شدن با این دنیای بی انتهای اطلاعات گوناگون، نیاز به راهنمایی های موثر و به موقع و نظارت کافی دارد که از عهده ی کسانی برمی آید که شناخت خوبی از انواع و اقسام رسانه ها، وب سایت ها، امکانات اینترنت و تبلت داشته باشند.

● اختلاف روش ها و سردرگمی بچه ها

یکی از مسائلی که در خانواده هایی که نوه ها نزد پدربزرگ و مادربزرگ ها می مانند بسیار متداول است تفاوت روش های والدین و پدربزرگ و مادربزرگ است. در این شرایط، گاه بچه ها گیج می شوند و نمی دانند بالاخره چه کار کنند. کودکان به خصوص در سنین قبل از دبستان، با سرعت و شدت در حال جمع آوری اطلاعات در مورد زندگی هستند. قوانین زندگی را کشف می کنند و برای خود نقشه ای از زندگی و آدم ها در ذهن می سازند. این که چه رفتاری صحیح است و چه رفتاری غلط، چه محدودیت هایی در زندگی انسان وجود دارد، چه چیزهایی ارزش است و چه چیزهایی پسندیده نیست، حتی این که خودشان چقدر ارزشمندند، عزت نفس و اعتماد به نفسشان، این که بهترین راه برای رسیدن به خواسته ها کدام است، احساسات چه معنایی دارند، چطور باید با دیگران رفتار کرد، سر میز با چه آدابی باید غذا خورد و خلاصه، پایه های همه ی آنچه زندگی را می سازد در این سن می آموزند. وقتی بین والدین و مادربزرگ و پدربزرگ در هریک از این موارد اختلاف نظر وجود داشته باشد، ممکن است باعث شود که کودک دچار گیجی و سردرگمی شود. نمی داند بالاخره اجازه دارد سر خوراکی های یخچال برود یا نه، درست است که به غریبه ها سلام کند یا نه.

این شرایط می تواند روی شکل گیری عزت نفس و اعتماد به نفس کودک، درونی شدن ارزش ها و رفتارهای صحیح تاثیر بگذارد. بنابراین، یک بحث بسیار مهم در این زمینه هماهنگ شدن والدین با پدربزرگ و مادربزرگ، دست کم در مورد موضوعات مهم است. اگر قرار است قوانینی وضع شود، بهتر است در خانه ی خودتان و والدینتان یکی باشند. بهترین کار این است که چندین بار با صبر و حوصله و البته جدی، با پدربزرگ و مادربزرگی که قرار است از فرزندتان نگهداری کنند جلساتی داشته باشید و با هم صحبت کنید. در مورد مسائل و قوانین مهم به توافق برسید. نظر آنها را بشنوید. البته قرار نیست در همه ی موارد شما آنها را تغییر بدهید. اگر می خواهید وظیفه ای به این سنگینی را به آنها محول کنید، باید در مواردی هم پذیرا باشید و شما با آنها هماهنگ شوید.

● دلبستگی و مادربزرگ ها و پدربزرگ ها

کودکان به یک یا گاهی دو نفر از بزرگسالان اطراف خود دلبسته می شوند. معمولاً این فرد مادر است. دلبستگی و نوع رفتار فردی که کودک به او دلبسته می شود تا آخر عمر روی زندگی کودک موثر خواهد بود. کودک که به فردی دلبسته می شود که همیشه هست، هر وقت اعلام نیاز می کنند به نیازش پاسخ می دهد، از او مراقبت می کند و به او احساس امنیت می دهد، پذیرا و گرم است و به او می فهماند که در هر شرایطی، بدون هیچ قید و شرطی او را دوست دارد، حتی اگر رفتار او را نپذیرد، یاد می گیرد که دوست داشته شدن می تواند بدون شرط باشد. احساس امنیت می کند و در رابطه های مهم دوران بزرگسالی خود نیز این احساس امنیت را خواهد داشت و طبیعتاً زندگی شادتری تجربه خواهد کرد.

اما کودکانی که مراقب ثابتی ندارند، با روش های مختلفی با رفتار آنها برخورد می شود و یا احساس پذیرفته بودن در هر شرایطی را تجربه نمی کنند چنین احساس امنیتی ندارند. آنها فکر می کنند تنها در شرایط خاصی مقبول و دوست داشتنی خواهند بود،. به همین دلیل هم شروع به رفتارهایی برای حفاظت از خود در برابر این دنیای ناامن می کنند. این کودکان در بزرگسالی و به خصوص در روابط نزدیک خود، مشکلات زیادی خواهند داشت.

بهترین حالت این است که کودک به خصوص در دو سال اول با مادرش باشد که بتواند به او دلبسته شود. البته رفتار مادر در ایجاد دلبستگی خوب و سالم و امن بسیار موثر خواهد بود. تنها حضور مادر به این معنا نیست که دیگر مشکلی وجود ندارد. اما قطعاً دائم تغییر دادن شیوه ی زندگی کودک، به خصوص در سال های اول، باعث آزار او خواهد شد. پس اگر هم ناچارید او را نزد کسی بگذارید، سعی کنید همیشه یک فرد ثابت باشد. همچنین، اگر می خواهید مادربزرگش از او در مواقعی که نیستید نگهداری کند، از همان ابتدا تقسیم بندی زمانی مشخصی داشته باشید تا برای کودک قابل پیش بینی باشد.

● خطر از دست دادن فردی که کودک به او دلبسته است

از دست دادن فردی عزیز بسیار سخت و پر از استرس است. برای کودکان هم همین طور است، حتی اگر واکنشی که نشان می دهند شبیه به بزرگسالان نباشد. اگر کودک تنها به مادربزرگ یا پدربزرگش دلبسته باشد و آنها سن بالا یا بیماری خاصی داشته باشند، خطری که کودک را تهدید می کند از دست دادن آنها در سن کم است. از دست دادن فردی که به او دلبسته است برای کودک ضربه ی بزرگی به حساب می آید. بنابراین، هرچند فکر کردن به این موضوع بسیار ناراحت کننده و دردآور است، سعی کنید واقع بین باشید و در صورت وجود شرایطی که این خطر را بالا می برند، دست کم به کودک این فرصت را بدهید که به فرد دیگری، به خصوص پدر یا مادر خودش هم دلبسته شود، تا بتواند از عهده ی استرس از دست دادن فرد مورد دلبستگی اش، تاب بیاورد.

5- توصیه شما به مادران شاغل چیست؟

بهتر است با برنامه ریزی مناسب، شرایطی مهیا کرد که فرزنددار شدند، به معنی تمام مدت کنار فرزند بودن و کناره گیری از حرفه اجتماعی نباشد، چراکه وقتی بند ناف بریده شد، هر انسان هویتی مجزا دارد. قرار نیست مادر تمام روز در کنار کودکش باشد یا اگر نتواند به خاطر کارش هر روز با او باشد، دچار اضطراب شود. درست است که معمولا برنامه ریزی ها با موفقیت صددرصد روبه رو نمی شود اما خود برنامه ریزی کردن در قدم اول می تواند امکانات و توانایی های شما را بهتر نشان دهد. با برنامه ریزی دقیق می توان تا حدودی همه کارهارا به موقع و بدون استرس انجام داد و حواس پرتی ها و فراموشی ها را کاهش داد. وقت و یا وقت هایی را برای بازی کردن با کودکان درنظر بگیرید و برای آنها شعر بخوانید. همین موضوع باعث می شود بچه ها علاقه بیشتری به حضور در کنار شما داشته باشند علاوه بر اینکه روحیه خودتان هم شادتر می شود.تمام تلاشتان را بکنید تا وعده شام را حتما با تمام اعضای خانواده میل کنید. از فرزندتان بخواهید شما را در چیدن وسایل سفره با سلیقه خودش کمک کند. در واقع این یکی از مفید ترین روش ها برای ایجاد مهر و محبت و جبران خلأ عاطفی شما در خانه است. معمولا هر زمانی که بچه ها می خواهند با والدین حرف بزنند، پدر و مادرها آمادگی شنیدن ندارند و به کودک خود می گویند که الان وقت مناسبی نیست. تصمیم بگیرید هر زمانی که بچه های شما تقاضای حرف زدن با شما را دارند به آنها گوش بدهید. شب ها موقع خواب برای فرزندتان قصه بگویید یا کتاب های مورد علاقه اش را بخوانید. خواندن کتاب برخلاف تماشای تلویزیون باعث ایجاد تمرکز در کودک می شود و این تمرکز برای کودک حس آرامش را به همراه خواهد داشت. با این روش به پویایی ذهنش کمک و قوه تخیل و حس اعتماد به نفسش را اضافه می کنید.

  • - گردآوری: تبیان لرستان
نظرات

 نام:
 *نظر:
© کلیه حقوق معنوی و محتوای این سایت متعلق به اداره کل تبلیغات اسلامی استان لرستان می باشد .استفاده از مطالب با ذکر منبع و لینک به سایت بلامانع است.