جلوی یک ساختمان نسبتا نوساز میایستم. چراغ زیرین ساختمان ۳ طبقه روشن است. انگشت سبابهام را روی تکزنگ جدا از سایر زنگها میگذارم، پس از یک معرفی کوتاه بسرعت در باز میشود. تنها یک گزینه پیش رویم وجود دارد، حدود ۱۰ پله باید پایین بروم. بوی تند چسب حتی فضای راهپله را نیز به تسخیر درآورده است.
هر یک پلهای را که پایین میگذارم، همزمان صدا نیز بیشتر میشود. صدای کارگاه و همهمه در هم آمیخته است. پشت در چوبی که میرسم مطمئن میشوم، آن سوی صدای یک جمع زیاد از زنان است؛ حداقل ۲۰ نفر.
مسوول کارگاه که آقارضا نام دارد به استقبالم میآید. کارگاه تقریبا یک سالن ۵۰ تا ۷۰ متری است که با ردیفهای منظمی از میز مزین شده است، تقریبا بیش از ۹۰ درصد کارکنان را زنان تشکیل میدهد. همانطور که آقارضا سلام و علیک میکند، نگاهم به هر چهار جهت میچرخد. اولین چیزی که توجهم را به خود جلب میکند تعداد کم مردان است، شمارشان به تعداد انگشتان یک دست هم نمیرسد.
آقارضا همچنان توضیح میدهد، اما مغزم بیشتر از اینکه فرمان گوش دادن صادر کند، فرمان دیدن میدهد. مدام چشمهایم به این سو و آن سو میچرخد تا ترکیب حرکت چسب و چرم و گاهی چکش و... را در میان دستان زنان دنبال کند.
● اشتغال؛ حق شهروندی
براساس قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، هر شهروندی حق اشتغال و انتخاب شغل دارد. در این بین موضوع اشتغال زنان، از زوایای مختلف اهمیت دارد. از جمله برخلاف باورهایی که در افکار عمومی جریان دارد، نرخ طلاق در میان زنان شاغل بسیار کمتر از زنان غیرشاغل است؛ اما آمار و ارقام در این باره چه میگوید؟
متاسفانه باوجود بالا رفتن سطح تحصیلات زنان در دهه گذشته، نرخ مشارکت زنان در کشور ما بسیار پایین است. این امر علاوه بر تبعات اقتصادی برای خانوادهها، تبعات اجتماعی زیادی نیز در پی دارد. در این ارتباط هر چند نرخهای دقیقی منتشر نمیشود، اما گزارشهای موجود نرخ اشتغال کمتر از ۱۵درصد را نشان میدهد.
و اما پرسش مهمتر اینکه؛ در همین شرایط زنان کارگر بویژه شاغلان در کارگاههای کوچک چه شرایطی دارند. هنگام پاسخگویی به این پرسش باید به این نکته توجه داشته باشیم که برای بسیاری از این زنان، اشتغال یک «انتخاب» نیست، بلکه «الزام» است؛ چون بنا به دلایل متعدد این زنان یا با عنوان سرپرست خانوار هستند یا اینکه به عنوان مکمل در تامین هزینههای خانواده نقش ایفا میکنند.
شرحی که در بالا آمد، تصویری است از یک کارگاه پستاییدوزی در حومه تهران. آمارها نشان میدهد حدود ۲۵۰۰ کارگاه پستاییدوزی فقط در تهران و شهرکهای اقماری آن مانند رباطکریم، شهریار، اسلامشهر و... پراکنده هستند. در این شرایط، زنان شاغل در این کارگاهها از حداقلهای استاندارد کار برخوردار هستند.
● زنان محروم در صنایع بومی
صنعت فرش و صنعت کفش از جمله صنایع بومی و قدیمی ایران محسوب میشوند. این دو صنعت در چند ویژگی مشترک هستند. از جمله این ویژگیهای مشترک میتوان به ساختارهای خانوادگی حاکم بر این صنایع اشاره کرد؛ همچنین بهرغم اینکه در مجموع گردش مالی حاکم بر این دو صنعت قابلتوجه و تعیینکننده است، اما ساختار غالب کارگاههایشان، کارگاههای کوچک است و همین امر از توان فعالان این صنعت برای واکنش به تحولات محیطی میکاهد. نکته مهم دیگر در این دو صنعت مشارکت زنان است. صنعت فرش که از دیرباز عرصهای پیوندخورده با خانواده، فرهنگ و هنر ایرانی بوده است و به همین دلیل زنان همواره در کنار وظایف خانگی و خانوادگیشان با دار قالی نیز همراه بودهاند و به این ترتیب هم به اقتصاد خانواده کمک میکردهاند، هم در چرخه تولید و ایجاد ارزشافزوده مشارکت داشتهاند؛ اما صنعت کفش به دلیل ساختار صنعت آن زنان کمتری در آن اشتغال داشتهاند و این رخدادی است که در سالهای اخیر رو به تغییر گذاشته است.
ورود زنان کارگر به ساختار مردانه صنعت کفش را از چند منظر متفاوت باید مورد توجه قرار داد. نخست اینکه بیشتر زنانی که در کارگاههای کفاشی و بویژه در کارگاههای پستاییدوزی اشتغال دارند از خانوادههای محرومی هستند که ناگزیر از اشتغال و تامین هزینههای زندگی خود یا خانوارشان هستند. دوم اینکه مشاهدههای میدانی نشان میدهد این زنان از حداقلهای استاندارد کار در فضای کاری خود برخوردار هستند.
نکته: فاطمه، کارگر چرخکار: من بیمه نیستم اگر یک روز مریض بشوم، آن روز حقوق ندارم اما زندگیام بدون اینحقوق نمیچرخد بچهام ۱۰ ساله است و این تنها راه گذران زندگی ماست
مریم، یکی از دختران شاغل در همین کارگاههاست. او ۲۵ ساله است و فوقدیپلم الکترونیک دارد. خودش میگوید: در زندگیام آرزوهای زیادی داشتم. وقتی به او میگویم هنوز خیلی زمان برای رشد و پیشرفت دارد، نیمنگاهی به شعر نوشتهشده در بالای سرش میاندازد که با خط خوش خودش نوشته است: »به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد».برای اینکه صمیمی بشود و حرفش را بگوید، نیاز است تا دقایقی بیشتر با او وقت بگذاری. باید درست در عمق چشمانش نگاه کنی و اگر لازم باشد دستهایش را گرم بفشاری تا بفهمد که تو نیز از جنس او هستی و هیچ فاصلهای نیست.
بعد از چند دقیقه شروع به صحبت میکند و میگوید: پدرم معتاد است، هزینههای خانوار را من تامین میکنم. وقتی از او میپرسم چقدر حقوق میگیری، پاسخی که میدهد مرا بر جایم میخکوب میکند: بین ۱۵۰ تا ۱۸۰هزار تومان متغیر است.
● مادران کارگر؛ مشکل مضاعف
چسب صنعتی مادهای است که کار کردن با آن شرایط خاصی دارد و بهصورت بلندمدت قرار گرفتن در فضایی که بوی چسب در آن پخش است، میتواند حتی برای بزرگسالان نیز مشکل ایجاد کند.
ملیحه مادر است و پسری ۵ ساله دارد. پسر او روزها با خودش به سر کار میآید. خودش از اینکه صاحبکارش اجازه میدهد پسرش را با خودش همراه بیاورد بسیار سپاسگزار است. او میگوید: اگر نتوانم پسرم را سر کار بیاورم، دیگر خودم هم نمیتوانم بیایم چون حقوق من به مهدکودک نمیرسد و کسی هم نیست که از فرزندم مراقبت کند.
نام پسرش علی است، کنارش مینشینم. در چشمانش تمی از ته دریا دارد، درست همانقدر بیکران و سبز ـ آبی. روی پاهایم مینشیند. ظرف بزرگ چسب را به او نشان میدهم، بوی تند آن مشامم را آزار میدهد، از او میپرسم: این چیست؟ میگوید: چسب است. به او میگویم بوی آن اذیتت نمیکند؟ مرا نگاهی میکند ولی پاسخی نمیدهد، مادرش جای او میگوید: دیگر به بوی آن عادت کرده است.
● بیمه؛ شاهکلید حل مشکل
بیمه زنان خانهدار از جمله طرحهایی است که بارها راجع به آن صحبت شده است و در نهایت نیز به سرانجام نرسیده است. از سوی دیگر، موضوع اشتغال زنان از جمله الزامهایی است که نمیتوان چشم روی آن بست.
هماکنون تقریبا میتوان گفت، هیچکدام از کارگران شاغل در کارگاههای کوچک کفاشی و پستاییدوزی حومه تهران بیمه نیستند. رضا بهعنوان یک کارفرمای منصف، خودش این موضوع را تایید میکند و میگوید: ما توانایی پرداخت حق بیمه را نداریم. در کارگاه خود من در ماههای معمولی حدود ۲۰ نفر کار میکنند و این تعداد در شب عید یا شهریور که خرید کفش مدارس زیاد میشود تا ۲ برابر هم میرسد، ولی واقعا نه من و نه هیچ تولیدکنندهای توانایی پرداخت حق بیمه را ندارد.
او همچنین میگوید: ما در این کارگاهها تنها با مسائل اقتصادی روبهرو نیستیم و با مسائل اجتماعی زیادی نیز دست و پنجه نرم میکنیم. شما با هرکدام از این زنان صحبت کنید، حاضر نیستند شغلشان را از دست بدهند، خودشان هم میدانند ما توانایی پرداخت حق بیمه را نداریم. مامور بیمه هم این را میداند. مامور بیمه تا پلهها بیشتر نمیآید. خودشان میدانند اگر بخواهند به ما برای پرداخت حق بیمه فشار بیاورند، کارگاه تعطیل میشود و همه این زنها بیکار میشوند. این زنها حاضرند با حقوق کمتر و بدون بیمه کار کنند، اما بیکار نشوند.
این نکتهای است که خود زنان نیز به آن اعتراف دارند. فاطمه زنی ۳۵ ساله است. محلی که او در کارگاه نشسته است به نسبت از سایر کارگران جداست. او چرخکار است و به نسبت حقوق بیشتری دریافت میکند؛ حدود ۳۰۰هزار تومان در ماه. جایی که مینشیند با دیوار فاصله خیلی کمی دارد. خودش میگوید گاهی اوقات ۲ ساعت میگذرد و در این فضای تنگ تکان هم نمیخورد. بیشتر چرخکارها مرد هستند، همان ۳، ۴ نفری که در ابتدای گزارش اشاره کردم و فقط فاطمه توانسته است به عنوان چرخکار کار کرده و حقوق بیشتری دریافت کند. او میگوید من هم بیمه نیستم، اگر یک روز مریض بشوم، آن روز حقوق ندارم، اما زندگیام بدون این حقوق نمیچرخد. بچهام ۱۰ ساله است و این تنها راه گذران زندگی ماست.
● بیمه؛ حمایت از تولید، کارگر و کارفرما
در دنیای مدرن، بیمه مهمترین ابزار توسعه رفاه محسوب میشود. اگر هر فردی حق شغل دارد، همین فرد حق بیمه نیز دارد. در این شرایط باید بپذیریم برخلاف باور افکار عمومی که تولیدکنندگان را افرادی سرمایهدار میدانند، تولید در شرایط کنونی برای بسیاری از تولیدکنندگان تنها یک علاقه است و هزینههای مختلف توان آنها را به حداقل رسانده است. در این شرایط دولت میتواند معادله کنونی را به معادله سهجانبه برد ـ برد ـ برد تبدیل کند.
در شرایط کنونی تداوم تولید به عنوان یکی از الزامات سیاستهای کلان کشور برای دولت اهمیت زیادی دارد. از آن سو دولت نمیتواند و نباید به عنوان متولی اصلی تولید عمل کند، بنابراین میتواند با حمایت از تولید به پیشبرد آن کمک کند. از آن سو کارفرمایان نیز هماکنون توانایی تامین بسیاری از هزینهها را ندارند و به کمکهای دولت برای تداوم فعالیتهایشان نیاز دارند و در این بین حمایت از کارگران زن، یکی از الزاماتی است که نباید آنرا نادیده انگاشت، چون تحقق این امر مهمترین راهکاری است که میتواند حلقه بسته کنونی را به نفع زنان کارگر شاغل در واحدهای کوچک بشکند. بدیهی است دولت در مراحل مختلف آمادگی پرداخت حق بیمه برای یکسری از کارگران ـ از جمله کارگرانی که از سوی وزارت کار به بنگاهها معرفی میشوند ـ را اعلام کرده است، اما در بسیاری از مقاطع اجرای آن با مشکل روبهرو شده است.
هماکنون نیز کارگران شاغل در واحدهای کوچک نیازمند این توجه هستند. این امر علاوه بر توسعه رفاه در بین اقشار مختلف کارگر، در نهایت حمایت از تولید ملی نیز محسوب میشود و فراتر از دستاوردهای اقتصادی، به عنوان عاملی بازدارنده در حوزه آسیبهای اجتماعی نیز عمل میکند.