نگاه خانواده ها, به ویژه خانواده های طبقه متوسط, به دختران تغییر کرده و می کوشند, به جای واگذارکردن آینده مالی و خانوادگی آنان به دست ازدواج های کور یا نسنجیده, آنها را به گونه ای پرورش دهند که در زندگی آینده خانوادگی خود سهم و مسئولیت داشته باشند و برای ادای سهم و مسئولیت, مهارت و توانایی و استقلال لازم را کسب کنند.
در آزمون سراسری سال ۹۶ تعداد ۹۳۰ هزارو ۲۰۸ داوطلب ثبت نام کرده اند که از این تعداد ۵۴۸ هزار و ۴۳۴ نفر زن و ۳۸۱ هزار و ۷۷۴ نفر مرد هستند. در ایران نزدیک یک قرن است که مدارس رایگان به سبک امروزی تأسیس شده؛ مدارسی که در آنها، برای پسران و دختران، دست کم در مقطع ابتدایی، تحصیلات رایگان و اجباری اعلام شده است. بااین حال، تا همین ٦٠ سال پیش، خانواده ها در برابر تحصیلات دختران مقاومت نشان می دادند. میزان سواد مطلوب برای دختران، نزد بیشتر خانواده ها، تصدیق ششم ابتدایی بود. گاهی کسب دیپلم خیاطی و گلدوزی هم تکمله ای می شد برای تحصیلات دختران تا دیگر حداکثر آمادگی را برای ازدواج پیدا کنند. معمولا، دختر دیگر، در فاصله پس از تحصیلات ابتدایی و رفتن به خانه شوهر، «دم بخت» و به سخن دیگر، در انتظار شوهر اعلام می شد؛ در انتظار خواستگاری که در خانه را بکوبد و هرچه زودتر دختر را به خانه بخت ببرد. حتی اگر این خواستگار متأهل بود و پیشاپیش همسر یا همسران دیگری داشت، چندان تفاوتی ایجاد نمی کرد. زیرا تصویر بیشتر خانواده ها از فرزند دختر، تصویر «نان خور اضافی» بود؛ یعنی کسی که بنا نیست در زندگی آینده خود مسئولیت یا استقلال مالی داشته باشد. بنابراین، هرچه زودتر باید مسئولیت تهیه نان وی را کس دیگری برعهده می گرفت.
با رشد کمی و کیفی طبقه متوسط در ایران؛ هم از لحاظ تعداد خانوارهای طبقه متوسط و هم از لحاظ گرایش های نوجویانه و ترقی خواهانه و هم از لحاظ متوسط درآمد و سبک وسیاق زندگی، بزرگ ترین سرمایه جامعه مدنی در ایران فراهم آمد. اکنون بیش از یکی، دو دهه است که میزان استقبال دختران از ورود به تحصیلات عالی و دانشگاهی بر پسران چربش پیدا کرده است. در آزمون سراسری سال ۹۶، تعداد ۹۳۰ هزار و ۲۰۸ داوطلب ثبت نام کرده اند که از این تعداد ۵۴۸ هزار و ۴۳۴ نفر زن و ۳۸۱ هزار و ۷۷۴ نفر مرد هستند. این ارقام از لحاظ جامعه شناختی معنی دارند؛ از این لحاظ معنی دارند که نشان می دهند دیگر تصور خانواده ها از فرزندان دختر، تصور «نانخور اضافی» نیست؛ تصور کسی نیست که ازدواج برای وی یگانه راه امرارمعاش در زندگی آینده است. توانایی ها و ظرفیت هایی که دختران، با وجود محدودیت هایی چون سهمیه بندی ها و تفکیک های جنسیتی و نیز ورود به بازار کار و برعهده گرفتن مشاغل بالای مدیریتی، در همه عرصه ها، از خود نشان داده اند گویای دو نکته مهم است:
اول اینکه نگاه خانواده ها، به ویژه خانواده های طبقه متوسط، به دختران تغییر کرده و می کوشند، به جای واگذارکردن آینده مالی و خانوادگی آنان به دست ازدواج های کور یا نسنجیده، آنها را به گونه ای پرورش دهند که در زندگی آینده خانوادگی خود سهم و مسئولیت داشته باشند و برای ادای سهم و مسئولیت، مهارت و توانایی و استقلال لازم را کسب کنند.
دوم اینکه ظرفیت جامعه مدنی ایران به گونه ای است که زنان در آن توانایی تبدیل محدودیت ها به فرصت ها را داشته اند. آشکار است که این توانایی ها همراه است با درخواست سهم های بیشتری در همه عرصه های شغلی، مدیریتی، اجتماعی، سیاسی و ورزشی و به وارونه آنچه برخی بیشترین آسیب ها را ناشی از آن می دانند که توانایی های زنان در تحصیلات دانشگاهی و سایر عرصه هایی که پیش تر قلمروهای مردان به شمار می آمدند فزونی یافته، همواره توانایی های زنان سدی است در برابر آسیب ها و فسادهای اجتماعی. پاسخ مناسب به این توانایی ها ضرورتی است که جامعه مدنی را تقویت خواهد کرد.