جایگاه انسانی زن از منظر اسلام
فاطمه وفایی کارشناس مطالعات زنان
از مهم ترین مقولات بسیار مهم امروزه مباحث مرتبط به حوزه ی زنان می باشد، یکی از دسیسه های امروزی دشمنان اسلام این است که از طریق خدشه دار کردن شخصیت انسانی این موجودی که نیمی از پیکره ی اجتماع انسانی را تشکیل میدهد، دین اسلام و تعالیم آسمانی آن را خدشه دار نمایند.موجودی که در اسلام از جایگاهی محترم برخوردار است، که این را می توان به روشنی از تعالیم اسلام فهمید بر خلاف عقاید عصر جاهلیت و هم چنین عصر جاهلیت مدرن که هیچ گاه نتوانستند جایگاه واقعی انسانی زن را به درستی به تصویر بکشند. مسئله ای که بیشتر در این مقاله مورد نظر است بررسی جایگاه انسانی زن از دیدگاه دین مبین اسلام است. در مورد جایگاه انسانی زن د ر اسلام سؤالاتی مطرح است که از چالشهای عمیق و می توان از چند سؤال به عنوان اساسی ترین پرسش ها در باب جاllیگاه انسانی زن د ر اسلام نام برد، اما سؤال اصلی در این زمینه این است که زن از چه جایگاه و موقعیت انسانی در دین اسلام برخوردار است؟ و سوالاتی دیگر مانند؟ آیا زنان همانند مردان در گوهر خلقت و آفرینش مشترک هستند؟ آیا برای طنان هم امکان کسب کمالات انسانی مقدور است؟ آیا در سنجش اعمال زنان از جزای مساوی مردان برخوردار خواهند بود؟
از آنجائیکه دین مبین اسلام دین عدالت و حقانیت است، به نظر می رسد، زن از جایگاه انسانی بلندی همانند مردان برخوردار باشد.
این مقاله در سه بخش تنظیم شده است. بخش اول کلیات را بیان نموده است. بخش دوم به اشتراک زن و مرد در برخورداری از گوهر انسانی بخش سوم به اشتراک زن و مرد در کسب کمالات انسانی پرداخته است.
کلید واژه ها: نفس واحده، روح الهی، هدف غایی، کمالات انسانی، فضائل انسانی
مقدّمه
بسیار واضح و روشن است که هدف ما مسلمانان، رسیدن به کمال مطلوب انسانی است. که آن هم بدون دانستن جایگاه واقعی زن در اسلام غیر ممکن است. که عده ای به دلیل عدم علم به این جایگاه یا با برداشتهای اشتباه از دیدگاه دین نسبت به زنان دچار اشتباهات و گاه خسارات جبران ناپذیر می شوند. و دچار شبهات گوناگون نسبت به دین شده یا با شنیدن این شبهات به دلیل عدم اطلاعات کافی از دیدگاه اسلام به جایگاه انسانی زن دچار تزلزل در دین می شوند. این گونه مسائل برضرورت تحقیق بیشتر راجع به دیدگاه اسلام به این موضوع می افزاید.
هدف از این پژوهش بیان دیدگاه اسلام نسبت به جایگاه انسانی زن است. چرا که روشن شدن این مسئله تأثیر زیادی بر افکار افراد جامعه به خصوص قشر زنان جوانان جامعه که بیشتر در معرض آسیب فکری هستند، دارد.به این صورت با روشن شدن افکار وعقاید نسبت به این موضوع می توان به بیداری زنان به این موضوع و بالاتر از آن اقدامات خود زن برای یافتن جایگاه واقعی خود در اسلام امیدوار بود. کتابها و مقالات بسیاری در زمینه ی جایگاه زن در اسلام نوشته شده اند اما بنده به کتاب یا مقاله ای با عنوان جایگاه انسانی زن در اسلام برنخورده ام. لذا مقاله را مورد نیاز نسل امروز دانسته و به یاری خداوند متعال به آن خواهم پرداخت.
کلیات
در طول تاریخ بشر،هیچ موجودی مانندزن مورد بی مهری و ظلم واقع نشده است. موجودی که پروردگار عالم او را مکمل و یاور مرد قرارداده است، گاه به دست خود و گاه به دست مردان نابخرد و خود خواه آنچنان اسیر و مغلوب و مقهور گشته است که زبان از گفتن وقلم از نوشتن آن باز می ماند. ضعف و ناتوانی جسمی زنان نسبت به مردان، احساسات و عواطف فراوان آنان، تناسب نداشتن برخی از کارها با طبیعت و ذوق و سلیقه زنان و بسیاری از موارد دیگر، عواملی هستند که دستاویز برخی از مردان قرار گرفته و موجب شده اند تا عده ای باور کنند که مرد از زن برتر آفریده شده است، از این رو، می پندارند همواره زن باید اسیر و مغلوب مرد باشد و تنها به این جهت باید او را در زندگی مشترک پذیرفت که تولید فرزند کند و یا کارهای مرد را انجام دهد.سر نوشت زن در طول تاریخ این گونه بوده است. این رفتار تحقیر آمیز تنها در جوامع غیر متمدن و وحشی نبوده، بلکه جوامعی که خود را متمدن می دانستند نیز چنین بر خوردی با زن داشته اند و هر کدام به نوعی زن را بازیچه دست خود قرار داده بودند.
از آنجایی که در پدید آمدن ظلم همواره دو نفر ـ ظالم و مظلوم ـ نقش دارند، خود زن نیز با ظلم پذیری، به مظلومیت خویش کمک کرده است. او نیز باور کرده که در برابر مردان پست و بی ارزش است و صرفا باید در خدمت ارضای غرایز جنسی مرد باشد و بس. هیچ گاه تصور نمی کرد که او نیز بتواند در رشد و تکامل جامعه موثر و نقش آفرین باشد و یا صفات و ویژگی های زنانه اش مکمل صفات و ویژگی های مرد باشد، به طوری که بدون آنها مردان دچار نقصان شوند.هنگامیکه دین مبین اسلام ظهور کرد، سراسر گیتی را از لوث این پلیدیهای شرم آور پاک ساخت و پشت پا به تصوّر خام و باطل تمامى کسانى زد که زن را موجودى پست و فرومایه و دختردار شدن را ننگ خویش مىدانستند و مىپنداشتند که زن موجودى زاید در نظام خلقت است. اسلام زن را از قعر ذلت و تباهی به اوج عزت رسانده، انسانیتش را به او باز گرداند، همه حقوقش را به رسمیت شناخت وبادیدی فراگیر و جامع و با درنظر گرفتن همه ویژگیهای آنان، جایگاه و شخصیت والایی برایشان درنظر گرفت و درمیان تمدنهای کهن و نوبنیاد، تنها این دین مقدس اسلام صاحب این امتیاز است و میتواند ادعا کند که ارزش واقعی را برای زنان به ارمغان آورده است.
بنابراین در این قسمت با استفاده از مبانی اسلامی شخصیت انسانی زن را از دیدگاه قرانی تبیین می نماییم. چراکه با ر وشن شدن این موضوع دیگر به جای پاسخگویی به خیلی از شبهات با روشن شدن مبانی(اشتراکات انسانی زن و مرد) خیلی از ابهام ها خود به خود رفع می شود.
بخش اول- اشتراک زن و مرد در برخورداری از گوهر انسانی
یکی از مسائل اساسی مطرح در موضوع زنان این است که آیا زن و مرد از یک حقیقت و سرشت واحد برخوردارند یا این که هر یک از گوهری متفاوت شکل گرفتند.
با استناد به قرآن کریم به خوبی می توان دریافت که تفاوتی در ماهیت زن و مرد وجود ندارد بلکه هر دو از یک ریشه و جنس آفریده شدند و در سرشت و سیرت انسانی مشترکند. این گونه نیست که یکی به علت مرد بودن برتر و دیگری به علت زن بودن پست تر باشد بلکه وجه اشتراک این دو انسانیت
الف- از یک نوع بودن زن و مرد
- آیات زیادی در قران وجود دارد که دلالت بر همسنخی زن و مرد می کند و اشتراک آن ها در حقیقت انسانی را اثبات می کند.
1- «یَا اَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُم مِن نَّفْس وَاحِدَة وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَاوَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالا کَثِیراًوَنِسَاء... » «ای مردم بترسید از پروردگارتان; آنکه شما را از یک تن بیافرید و از آن تن همسر او را و از آن دو، مردان و زنان بسیار پدید آورد.»
قرآن پس از سفارش به تقوا داشتن از پرودگاری که انسان را خلق کرده است، می فرماید: همان پروردگاری که شما را از نفس واحدی آفرید و همسرش را نیز از همان نفس و ماهیت خلق کرد و از این دو صنف، مردان و زنان فراوانی پدید آمدند. این آیه تصریح می کند که همه انسان ها، اعم از زن و مرد، از «یک نفس» آفریده شده اند. مرحوم طبرسی در این باره می فرماید: مراد از «نفس» در آیه، به اجماع همه مفسّران آدم(علیه السلام)است. ادامه آیه نیز قرینه خوبی بر این حقیقت است، که فرمود: همسر آن «نفس» را از جنس او قرار داد و از آن دو نفر مردان و زنان فراوانی را منتشر ساخت. فخر رازی نیز می گوید: «اجمعَ المسلمونَ علی انَّ المراد بالنفسِ الواحدةِ هیهُنا هُوَ آدمُ الاّ اَنّه اَنَّثَ الوضعُ علی لفظِ النفس.» هرچند مصداق «نفس واحده» در این آیه آدم(علیه السلام)است، ولی به کار بردن واژه «نفس» و انتساب خلقت همه انسان ها به آن «نفس» در واقع نکته مهم دیگری دربر دارد، و آن اینکه جمله افراد بشر، اعم از زن و مرد از یک ریشه و اصل سرچشمه می گیرند و گوهر آفرینش آن ها به یک گوهر و یک نفس برمی گردد. به هر حال، همه افراد بشر از حضرت آدم سرچشمه می گیرند و از همان طینتی که خداوند آدم را آفرید سایر ابنای بشر را خلق کرد. چه زن و چه مرد، همگی از سرشت واحدی آفریده شده اند و همه را «بنی آدم» می گویند. از ادامه آیه که می فرماید: «وَ خَلقَ مِنها زوجَها»، استفاده می شود که همسر آدم از ماهیت و جنس خود اوست و هر دو از یک حقیقت برخوردارند. بعضی در این آیه، «مِن» در «خلقَ مِنها زوجَها» را تبعیضیه گرفته اند. و گمان می کنند زن را خداوند از مرد افریده است. اما در تفسیر المیزان می خوانیم که علّامه طباطبائی می فرماید: ظاهر آیه «وَ خَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا» این است که همسری از نوع مرد آفرید و افراد انسانی بازگشت به دو فرد همانند و مشابه دارند. واژه «مِن» در آیه، «نشویه» است; یعنی منشأ چیزی را بیان می کند. این آیه مانند آیات دیگری است که به آفرینش زن و مرد پرداخته اند; از قبیل: (وَ مِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجاً.) بنابراین، آنچه در برخی تفاسیر ذکر شده که مقصود آیه بیان این نکته است که زن از آدم مشتق شده و بعضی از آدم است، طبق برخی روایات، که خداوند همسر آدم را از دنده او آفرید، سخنی بدون دلیل است و آیه بر این مطلب دلالت ندارد. از امام صادق(علیه السلام) پرسیده شد: گروهی می گویند: حوا از دنده چپ آدم آفریده شد. فرمود: خدا از این نسبت پاک و منزّه است. آیا خداوند توان نداشت برای آدم همسری بیافریند که از دنده او نباشد تا راهی برای سخن ملامتگران به دست ندهد که بگویندآدم با خودش ازدواج کرد؟ در روایتی دیگر امده است که شخصی از امام باقر علیه السلام از ماده ی اولیه ی افرینش حوا سوال کرد امام علیه السلام نظر مردم معاصر خود را از سوال کننده جویا شد و او رأی غالب آن زمان را که آفرینش حوا از دنده ی چپ آدم بود را به امام عرضه کرد. امام علیه السلام ضمن انکار و تخطئه آن نظر فرمود: خداوند، آدم را از گل و از باقی مانده ی آن گل حوا را آفرید. آدم و حوا که مظهر جنس مذکر و مؤنث هستند، در شخصیت انسانی و ماده ی اولیه تشکیل دهنده ی قالب عنصرهایشان مشترک هستند. افزون بر این آیات که مناسب ترین وسیله برای شناخت مفاد ایه ی یک سوره ی نساء است. آفرینش حوا از حضرت آدم را رد می کنند. بنابراین این ایه ی قران در صدد بیان مشابهت زن و مرد در اصل انسانیت و یکی بودن ریشه ی این دو است. اینکه قرآن در مقام بیان مشابهت زن و مرد در اصل و ریشه است و وحدت نوعی آن دو را بیان می کند.بنابراین، اگر به توصیف آفرینش زن و مرد در قرآن مراجعه کنیم، درخواهیم یافت که تفاوتی در ماهیت و سرشت زن و مرد وجود ندارد. قرآن آفرینش نخستین زن و مرد را در قالب یک داستان نقل می کند; ابتدا خداوند به فرشتگان خبر می دهد که می خواهد در زمین «خلیفه» و جانشین قرار دهد سپس چگونگی خلق انسان را بیان می نماید و پس از آنکه اسماء را به او می آموزد، با او پیمان می بندد; پیمانی مبنی بر دوری از اطاعت و بندگی شیطان. آن گاه آدم و همسرش را در بهشت سکونت می دهد و به او دستوراتی می دهد.
2- «وَ مِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجاً لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَ جَعَلَ بَیْنَکُم مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً.» «و از نشانه های او اینکه همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید، و در میانتان مودت و رحمت قرار داد» این آیه نیز تأکیدی دیگر بر یک جنس بودن زن و مرد و عدم تفاوت آنها در آفرینش آنهاست.
3- «هُوَالَّذِی خَلَقَکُم مِن نَّفْس وَاحِدَة وَجَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا لِیَسْکُنَ إِلَیْهَا»«اوست خدایی که شما را از یک فرد افرید و همسرش را نیز از جنس از جنس او قرار دادتا در کنار او بیاساید»
برخی با استناد به آیه 189 سوره اعراف گفته اند: زن طفیلی مرد است و برای مرد خلق شده، خداوند می فرماید: «هُوَالَّذِی خَلَقَکُم مِن نَّفْس وَاحِدَة وَجَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا لِیَسْکُنَ إِلَیْهَا.»ااینان می پندارند که در آفرینش انسان، جنس مذکر محور است و چون بقای این جنس، متوقّف بر وجود جنس مؤنث است، خداوند او را نیز آفرید. در واقع، زن آفریده شد تا مردان بمانند و به کمالاتی که شایسته آنان است، برسند. زن به آن دلیل مورد توجه قرار گرفته که مقدّمه وجود مرد است و به عبارت دیگر، وجود طفیلی دارد.
بنابراین آیه مزبور و آیات شبیه آن نمی خواهند طفیلی بودن زن نسبت به مرد یا فرعی بودن او را بیان کنند و به عبارت دیگر، در صدد بیان فسلفه خلقت زن نیستند. بلکه از نوعی رابطه روحی و حیاتی زن و مراد و وابستگی آنان به یکدیگر خبر می دهند.چراکه زن و مرد در ذات و جوهرشان تفاوتی وجود ندارد، یعنی زنان و مردان در جوهره انسانیت و خمیرمایه رشد و کمال، تفاوتی ندارند، بلکه زن و مرد دو فرد از یک نوع هستند.
ب- انسانیت محور تقسیم زن و مرد
برخی از آیاتی را که بر وحدت و اشتراک زن و مرد از نظر ماهوی دلالت می کند، آیاتی تشکیل می دهد که محور تقسیم زن و مرد را انسان قرار می دهد، که به دو دسته ی مذکر و مؤنث تقسیم می کنند. که به برخی از این آیات در ذیل اشاره می شود:
1-«أیَحسب الانسان ان یترک سدی الم یک نطفة من منی یمنی ثم کان علقة فخلق فسوی فجعل منه الزوجین الذکر و الانثی؛» «آیا انسان گمان می کند بی هدف رها می شود آیا او نطفه ای از منی که در رحم ریخته می شود نبود؟ سپس به صورت خون بسته در آمد و خداوند او را آفرید و موزون ساخت و از او دو زوج مرد و زن آفرید» این آیات محور تقسیم انسان است.درستی تقسیم مشروط به این است که مقسم در همه اقسام وجود داشته باشد و خصوصیت های انان که موجب تنوع آنان شده بر روی همان قدر مشترک بنا شود. همچنین این مطلب از آیه ی ذیل نیز استنباط می شود:
2-«مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ» «هر کس از مرد و زن عمل شایسته کند و مؤمن باشد او را زندگى نیکو دهیم و پاداششان را بهتر از آنچه عمل نموده اند» بنابر این تقسیم انسان به زن و مرد مبنی بر اشتراک این دو از گوهر انسانیت است.
ج- برخورداری مشترک از روح الهی
هویت واقعی انسان را روح او تشکیل می دهد. همچنانکه در مورد خلقت حضرت آدم به عنوان انسان نخستین، خداوند بعد از دمیدن روح دستور سجده ی فرشتگان را بر حضرت آدم دادند، که تا قبل از آن انسان خلیقۀ الله که خداوند وعده ی آفریدن او را داده بود هنوز پدید نیامده بود. واین حقیقت واقعی انسان که برخورداری از روح الهی است ، بدون کوچکترین اثری از جنسیت در قران مطرح شده است.
1-«بَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسانِ مِنْ طِینٍ * ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ ماءٍ مَهِینٍ* ثُمَّ سَوَّاهُ وَ نَفَخَ فِیهِ مِنْ رُوحِهِ وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ قَلِیلاً ما تَشْکُرُونَ *»«و خلقت انسان را از گلى آغاز کرد *و نژاد او را از مایهاى از آب پست قرار داد *آن گاه وى را پرداخت، و از روح خویش در او بدمید، و براى شما گوش و دیدگان و دلها آفرید، اما شما چه کم سپاس مىدارید* » این آیات نشان دهنده این معناست که زن و مرد هر دو دارای روح الهی اند ومذکر یا مؤنث بودن، هیچ دخالتی در میزان بهره مندی از روح و حقیقت انسانی ندارد
2-«وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ طِینٍ * ثُمَّ جَعَلْناهُ نُطْفَةً فِی قَرارٍ مَکِینٍ * ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظاماً فَکَسَوْنَا الْعِظامَ لَحْماً ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِینَ*»
«و همانا ما آدمیان را از خلاصهاى از گل آفریدیم *پس آن گاه او را نطفهاى کردیم در قرارگاهى محفوظ قرارش دادیم *آن گاه نطفه را. علقه و علقه را مضغه (چیزى شبیه به گوشت جویده) کردیم و سپس آن مضغه را استخوان کردیم پس بر آن استخوانها گوشتى پوشاندیم پس از آن خلقتى دیگرش کردیم پس آفرین بر خدا که بهترین آفرینندگان است *» در این آیه، منظور از انسان جنس بنى آدم است. بنابراین زن و مرد را شامل می شود، که پس از طی مراحل ذکر شده نوبت به آفرینش جدیدی می رسد، که جمله ی «ثم انشأناه خلقاً آخر» قابل تطبیق بر مرحله ی پایانی «و نفخ فیه من روحه» می باشد. که روشن است خلقت دیگر پس از تکامل جنبه ی جسمانی انسان نمی تواند مرحله ای جسمانی باشد و اشاره به مرحله دمیدن روح انسانی دارد و متفاوت از مراحل قبلی است.
بخش دوم- اشتراک زن و مرد در کسب کمالات انسانی
الف- اشتراک زن و مرد در کسب هدف غایی آفرینش
هدف نهایی تمام انسانها رسیدن به کمال و قرب الهی است، کمال های دیگر در صورتی کمال شمرده می شوند که در راستای ان قرار گیرند، قرب به خداوند بزرگ است. شکی نیست همان طور که جسم آدمی دارای مراتب است، روح انسان نیز چنین می باشد. دارای یک مرتبه ی ضعف و نقص و بی نهایت کمال است؛ یعنی در عین ضعف مستعد ان است که با استفاده از وسایل مناسب بر توان روحی خویش بیفزاید و خویشتن را به کمالات مزیّن کند. در دین مبین اسلام، خداوند مظهر کمال حقیقی و انسان موجودی است که می تواند مظهر اسما و صفات او باشد و کمال او نیز همین است و شاید معنای «انی جاعل فی الارض خلیفه» همین باشد؛ زیرا حداقل، خلیفه می بایست مظهر بخشی از اوصاف مقامی که جانشین آن می گردد باشد. زیرا حداقل خلیفه می بایست مظهر بخشی از اوصاف مقامی که جانشین ان می گردد باشد و مظهر اسما و صفات الهی شدن، یعنی به خداوند نزدیک شدن که در نتیجه ی اطاعت از دستورهای شرع مقدس برای انسان حاصل می شود.
پس روح انسانی از راه تغذیه معنوی که با به جا آوردن تکالیف دینی حاصل می شود، می تواند به قرب الهی نایل و مظهر اسما و صفات او شود.این توانایی و استعداد به طور مشترک در اختیار زن و مرد نهاده شده و هر دو می توانند به چنین درجه ی وجودی نایل آیند. اگر در مواردی، تفاوت در برخی احکام و حقوق، وجود دارد آن، نشانه برتری یکی بر دیگری نمی باشد .در تمامی آیات قرآن هر جا که صحبت از ارزش و کمال الهی است، مرد و زن به طور یکسان خطاب شده اند. به عبارت دیگر در تفکر قرآنی زن همانند مرد، تکامل پذیر است و راه رسیدن به کمالات انسانی و تقرب به خداوند متعال، به طور مساوی برای زنان و مردان باز است، لذا صلاحیت زن برای تقرب به خداوند متعال از طریق اطاعت و عبادت و دستیابی به بالاترین مراتب کمال و ارزش هایی مثل ایمان، عمل صالح، تقوی، سبقت در دین کاملاً همانند مرد است.
1-وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ» یعنى: من جن و انس را نیافریدهام مگر براى آنکه مرا بپرستند
لام در (لیعبدون) لام غرض است باین معنى که هدف از آفرینش جن و انس آنست که آنان را در معرض پاداش نیک قرار دهم، و این بدست نمىآید مگر بوسیله انجام دادن عبادتها پس اینطور میشود که خداوند هدفش از آفرینش جن و انس عبادت است، بنا بر این اگر گروهى او را عبادت نکردند غرض و هدف آفرینش باطل نخواهد شد، و مانند کسى مىماند که غذایى را براى مردمى فراهم آورده و آنان را دعوت کرده است که آن غذا را بخورند، بنابراین هدف غایی افرینش عبادت است که برای رسیدن به آن زن و مرد مخاطب هستند.
در روایات معصومین نیز تفاوتی در هدف نهایی خلقت در زن و مرد وجود ندارد. از امام صادق علیه السلام درباره ی آیه ی «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ» پرسیدند حضرت فرمود: یعنی برای بندگی کردن خلق شدند. راوی می گوید گفتم: همه یا بعضی؟حضرت فرمود: خیر، همه ی بندگان بنابراین این ایه اکرام مربوط به نوع انسان را می رساند و در این جهت تفاوت بین زن و مرد نیست. و حاکی از کمال یافتگی این نوع بر دیگر انواع است.
2- « ...انّ اکرمکم عند الله اتقاکم...؛» «بدرستی که برترین شما در نزد خداوند با تقواترین شماست.»
آن مزیتى که مزیت حقیقى است و آدمى را بالا مىبرد، و به سعادت حقیقیش که همان زندگى طیبه و ابدى در جوار رحمت پروردگار است مىرساند، عبارت است از تقوى و پرواى از خدا. آرى، تنها و تنها وسیله براى رسیدن به سعادت آخرت همان تقوى است که به طفیل سعادت آخرت سعادت دنیا را هم تامین مىکند، و لذا خداى تعالى فرموده و وقتى یگانه مزیت تقوى باشد، قهرا گرامىترین مردم نزد خدا با تقوىترین ایشان است، و این آرزو و این هدفى که خداى تعالى به علم خود آن را هدف زندگى انسانها قرار داده، هدفى است که بر سر به دست آوردن آن دیگر پنجه به رخ یکدیگر کشیدن پیش نمىآید، بخلاف هدفهاى موهوم مذکور که براى به دست آوردن آن مزاحمتها، جنگها و خونریزیها پیش مىآید. این آیه نیز اشاره دارد به اینکه همه با همان معیار واقعی که تقوا است بدون در نظر گرفتن جنسیت افراد، سنجیده می شوند.
2-« قالَ رَبُّنَا الَّذی أَعْطى کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى» «گفت: پرودرگار ما همان کسی است که به هر موجودی آنچه را لازمه ی آفرینش او بوده داده سپس هدایت کرده است.»
این آیه نشانگر هدایت تکوینی هر موجود به سوی کمالش است. اگر قائل شویم به این که انسان در حرکت به سوی کمال دارای دو مظهر مرد و زن است اما یکی کامل و دیگری ناقص است و امکان دستیابی به کمال را ندارد در کنار این مطلب که گفته شد، خالق حکیم از خلقت هر دو یک هدف داشته و علت خلق یکی است. نقض غرض الهی حاص می شود و خداوند حکیم است و فعل قبیح از او سر نمی زند.
ب- اشتراک زن و مرد در کسب کمالات و فضائل انسانی
در برخی آیات دیگر به تصریح و به تاکید، برابری زن و مرد در بهره مندی از مزایای سلوک راه تکامل و عبودیت و یا ابتلا به عذابهای ناشی از مخالفت با این راه را، اعلام نموده است و سرنوشتی واحد را برای مؤمن و مؤمنه، صالح وصالحه و یا کافر و کافره و مشرک و مشرکه معرفی کرده است. وقتی که زن و مرد در ابعاد مختلف آفرینش، از اصل همسانی برخوردار باشند، طبعا بلحاظ برخورداری از ماهیت انسانی و لوازم آن نیز یکسان بوده و از ارزش مساوی بهره مند خواهند بود و هیچکدام موجودی درجه دوم تلقی نخواهد شد. نتیجه طبیعی همانندی زن و مرد در آفرینش و اتحاد در ماهیت انسانی، آن است که هر دو برای رسیدن به تکامل و هدف نهایی آفرینش انسان، از استعدادها و امکانات یکسانی برخوردارند و زن و یا مرد بودن، موجب هیچ گونه مزیت و یا محرومیتی نمی شود، که آیات ذیل اشاره به این مهم دارد.
1-«مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ» «هر کس از مرد و زن عمل شایسته کند و مؤمن باشد او را زندگى نیکو دهیم و پاداششان را بهتر از آنچه عمل مىکردهاند مىدهیم»
وعده جمیلى است که به زنان و مردان مؤمن مىدهد، که عمل صالح کنند، و در این وعده جمیل فرقى میان زنان و مردان در قبول ایمانشان و در اثر اعمال صالحشان که همان احیاء به حیات طیبه، و اجر به احسن عمل است نگذاشته، و این تسویه میان مرد و زن على رغم بنائى است که بیشتر غیر موحدین و اهل کتاب از یهود و نصارى داشتند و زنان را از تمامى مزایاى دینى و یا بیشتر آن محروم مىدانستند، و مرتبه زنان را از مرتبه مردان پایینتر مىپنداشتند، و آنان را در وضعى قرار داده بودند که بهیچ وجه قابل ارتقاء نبود.
2-« مَنْ عَمِلَ سَیِّئَةً فَلا یُجْزى إِلاَّ مِثْلَها وَ مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ یُرْزَقُونَ فِیها بِغَیْرِ حِسابٍ »«کسى که عمل زشتى کند تنها کیفرى مثل آن خواهد داشت ولى کسى که عملى صالح انجام دهد چه مرد و چه زن بشرطى که ایمان داشته باشد چنین کسانى داخل بهشت مىشوند و در آن بىحساب روزى داده خواهند شد»
در این آیه اشارهاى هم به یکسان بودن زن و مرد در قبولى عمل کرده. پس اینکه فرمود:« مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ» حکمى است کلى نظیر تاسیس قاعدهاى براى هر کس که عمل صالح کند، حالا هر که مىخواهد باشد، تنها مقیدش کرده به اینکه صاحب عمل، مؤمن باشد و این قید در معناى شرط است.
3-«الْمُسْلِمِینَ وَ الْمُسْلِماتِ وَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْقانِتِینَ وَ الْقانِتاتِ وَ الصَّادِقِینَ وَ الصَّادِقاتِ وَ الصَّابِرِینَ وَ الصَّابِراتِ وَ الْخاشِعِینَ وَ الْخاشِعاتِ وَ الْمُتَصَدِّقِینَ وَ الْمُتَصَدِّقاتِ وَ الصَّائِمِینَ وَ الصَّائِماتِ وَ الْحافِظِینَ فُرُوجَهُمْ وَ الْحافِظاتِ وَ الذَّاکِرِینَ اللَّهَ کَثِیراً وَ الذَّاکِراتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظِیماً» «بدرستى که مردان مسلمان، و زنان مسلمان و مردان مؤمن، و زنان مؤمن، مردان عابد، و زنان عابد، مردان راستگو، و زنان راستگو، مردان صابر و زنان صابر، مردان خاشع، و زنان خاشع، مردان و زنانى که صدقه مىدهند، مردان و زنانى که روزه مىگیرند، مردان و زنانى که شهوت و فرج خود را حفظ مىکنند، مردان و زنانى که خدا را بسیار ذکر مىگویند، و یاد مىکنند، خداوند برایشان آمرزشى و اجرى عظیم آماده کرده است »
این آیه نیز اشاره به این دارد که همانگونه که زن و مرد در اصل ایمان آوردن و عمل به مقررات الهی تفاوتی ندارند، در فرجام کار و کمال یافتن یکسان اند و تبعیضی میان آنان- به سبب جنسیّت- وجود ندارد. نه مرد به علت مرد بودن، پاداش برتری از ایمان و عمل صالح می برد و نه زن به دلیل زن بودن پاداش کمتری می برد.
4- «وَ السَّارِقُ وَ السَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَیْدِیَهُما جَزاءً بِما کَسَبا نَکالاً مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ » « دست مرد دزد و زن دزد را به کیفر عملى که انجام دادهاند به عنوان یک مجازات الهى قطع کنید، و خداوند توانا و حکیم است.»
5-«الزَّانِیَةُ وَ الزَّانِی فَاجْلِدُوا کُلَّ واحِدٍ مِنْهُما مِائَةَ جَلْدَةٍ » «هر یک از زن و مرد زنا کار را صد تازیانه بزنید»
این آیات به صراحت اشاره به این دارد ، که بین زنان و مردان گنهکار از جهت انجام گناه و اجرای مجازات تفاوتی ندارند.
فقط در آیه 38 مائده، مرد دزد بر زن دزد مقدم داشته شده در حالى که در آیه 2سوره ی نوردر مورد حدّ زناکار، زن زانیه بر مرد زانى مقدم ذکر شده است، این تفاوت شاید به خاطر آن باشد که در مورد دزدى عامل اصلى بیشتر مردانند و در مورد ارتکاب زنا عامل و محرک مهمتر زنان بىبندوبار
نتیجه گیری
در بینش و جهان بینی اسلامی زن و مرد از جهات بسیاری با هم برابر و یکسانند. در ماهیت و سرشت وجودی تفاوتی بین زن و مرد وجود ندارد و هر دو از گوهر انسانی مشترکی برخوردار هستند. انسانیت محور تقسیم زن و مرد است. زن و مرد هر دو به طور مشترک از روح الهی برخوردارند.همچنین زن و مرد در هدف غایی آفرینش، اشتراک دارند نه آنکه یک جنس محور اصلی هستی باشد و جنس دیگر فرعی و یا طفیلی و هیچ کدام مقدّمه وجود دیگری نیست. در استعدادها و قابلیت ها، هر دو جنس زن و مرد از استعدادهای مشترکی همچون استعداد کمال یابی، فضیلیت خواهی، قرب به خدا، انحطاط و سقوط برخوردارند. هدف خلقت زن ومرد هر دو عبودیت و بندگی خداست، از نظر کسب ارزشها، نیز هر دو در یک رتبه هستند. زن و مرد بودن در کسب ارزشها تأثیری ندارد، امّا این برابرى در کمالات و دستیابى به مقامات معنوى و انسانى، بندگى و تعبّد الهى و کرامت وجودى انسان بر سایرین است نه در احکام و وظایف.
- کلمات کلیدی:
- بانوان از منظر اسلام
- بانوان
- جایگاه انسانی بانوان
- جایگاه بانوان